کتاب در پی پایان نوشته ایان رید ترجمه شقایق قندهاری توسط انتشارات آموت به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی
این داستان از زبان زنی روایت می شود که نام او در طول کتاب برملا نمی شود، او که قصد دارد یک رابطه ی دو نفره را که به سوی متعهد شدن پیش می رود بهم بزند، سوار بر ماشین دوست پسرش به سوی خانواده او در حرکت است. جیک برای او مردی دوست داشتنی و جذاب است، اما در عین حال دختر نمی خواهد رابطه اش را ادامه دهد. هنگامی که راوی و جیک در حال بازگشت از خانه ی پدر و مادر جیک هستند، تنها فرصتی کوتاه و حرکتی از سوی پسر باعث می شود اتفاقی باور نکردنی رخ بدهد؛ جیک ماشین را ترک می کند اما دیگر هرگز باز نمی گردد…
در فواصل روایت ماجرا، گفت و گوهایی جسته و گریخته که انگار بخشی تاریک از داستان را روشنی می بخشند جای گرفته اند و در کنار داستان اصلی، رمانی پیچیده، کمی ترسناک، پرکشش، برجسته، غیرقابل پیش بینی و جسورانه را شکل می دهند که گویی پایانش آغازی است برای از سر گرفتن داستان تا رمزگشایی شود از آنچه گذشته است.
ما نمی توانیم بفهمیم و بدانیم که دیگران در چه فکری هستند. ما نه می توانیم بدانیم و نه می دانیم که دیگران چه انگیزه هایی برای کارهایی که انجام می دهند، دارند. هرگز. نه به صورت تمام و کمال. این اوج درک و دریافت وحشتناک من در سن کم بود. در واقع ما اصلا کسی را نمی شناسیم. من که نمی شناسم. شما هم همین طور. حیرت انگیز است که رابطه ها با وجود محدودیت های ناشی از نبود شناخت کامل، شکل می گیرند و پایدار می مانند. هیچ وقت به طور قطع و یقین نمی دانی که فرد دیگر در چه فکری است. این که هرگز به درستی ندانی شخصی چه کسی است. ما نمی توانیم هرکاری که دلمان خواست انجام بدهیم. ما باید طبق راه و روش های مشخصی رفتار کنیم. باید حرف های روشنی بزنیم.
با این حال می توانیم هر طور که دلمان خواست و میل داشتیم، فکر کنیم. هرکسی می تواند هر فکری که خواست، بکند. افکار تنها واقعیت موجود هستند. حقیقت دارد.
کتاب در پی پایان نوشته ایان رید ترجمه شقایق قندهاری توسط انتشارات آموت به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی
این داستان از زبان زنی روایت می شود که نام او در طول کتاب برملا نمی شود، او که قصد دارد یک رابطه ی دو نفره را که به سوی متعهد شدن پیش می رود بهم بزند، سوار بر ماشین دوست پسرش به سوی خانواده او در حرکت است. جیک برای او مردی دوست داشتنی و جذاب است، اما در عین حال دختر نمی خواهد رابطه اش را ادامه دهد. هنگامی که راوی و جیک در حال بازگشت از خانه ی پدر و مادر جیک هستند، تنها فرصتی کوتاه و حرکتی از سوی پسر باعث می شود اتفاقی باور نکردنی رخ بدهد؛ جیک ماشین را ترک می کند اما دیگر هرگز باز نمی گردد…
در فواصل روایت ماجرا، گفت و گوهایی جسته و گریخته که انگار بخشی تاریک از داستان را روشنی می بخشند جای گرفته اند و در کنار داستان اصلی، رمانی پیچیده، کمی ترسناک، پرکشش، برجسته، غیرقابل پیش بینی و جسورانه را شکل می دهند که گویی پایانش آغازی است برای از سر گرفتن داستان تا رمزگشایی شود از آنچه گذشته است.
ما نمی توانیم بفهمیم و بدانیم که دیگران در چه فکری هستند. ما نه می توانیم بدانیم و نه می دانیم که دیگران چه انگیزه هایی برای کارهایی که انجام می دهند، دارند. هرگز. نه به صورت تمام و کمال. این اوج درک و دریافت وحشتناک من در سن کم بود. در واقع ما اصلا کسی را نمی شناسیم. من که نمی شناسم. شما هم همین طور. حیرت انگیز است که رابطه ها با وجود محدودیت های ناشی از نبود شناخت کامل، شکل می گیرند و پایدار می مانند. هیچ وقت به طور قطع و یقین نمی دانی که فرد دیگر در چه فکری است. این که هرگز به درستی ندانی شخصی چه کسی است. ما نمی توانیم هرکاری که دلمان خواست انجام بدهیم. ما باید طبق راه و روش های مشخصی رفتار کنیم. باید حرف های روشنی بزنیم.
با این حال می توانیم هر طور که دلمان خواست و میل داشتیم، فکر کنیم. هرکسی می تواند هر فکری که خواست، بکند. افکار تنها واقعیت موجود هستند. حقیقت دارد.