کتاب خوشه های خشم نوشته جان اشتاین بک ترجمه عبدالحسین شریفیان, توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل، رمان خارجی، داستان های خارجی, ادبیات داستانی می باشد.
مردم بومی خود را در یک قالب ستمگری و سنگدلی ویژهای گرفتار کرده بودند.
آنگاه راه افتادند و واحدها و دستهها تشکیل دادند و خود را مسلح کردند، خود را با چوب و چماق، با بنزین، با هفتتیر یا تفنگ مسلح کردند. این ولایت مال ماست. ما نمیگذاریم این اوکیها خودسرانه زندگی کنند و آزاد باشند و اینان که مسلح بودند خود زمین نداشتند، اما میپنداشتند که دارند. کارمندان جزء شب هنگام راه میافتادند خود آه در بساط نداشتند و مغازهداران خردهپا یک عالم بدهکاری داشتند. حتی بدهکاری و وام هم خود چیزی است و حتی یک شغل هم خود چیزی است.
یک منشی یا کارمند میرزا بنویس چنین میپنداشت: من هفتهای پانزده دلار حقوق میگیرم. فرض کنیم یک اوکی حرامزادهی لعنتی خواست با دوازده دلار کار کند؟ و مغازهدار خردهپا فکر میکرد، من با یک آدمی که هیچ بدهی ندارد چهطور رقابت کنم؟
چرا خرید از آژانس کتاب؟
خرید از آژانس کتاب به شما این اطمینان را میدهد که نسخه اصلی و بهروز کتاب خوشه های خشم ادبیات کلاسیک جهان را دریافت خواهید کرد. ما با ارائه خدمات سریع، ارسال امن و قیمت مناسب، تجربه خریدی آسان و مطمئن را برای شما فراهم میآوریم.
برای خرید این کتاب و مشاهده کتابهای دیگر، به فروشگاه آنلاین آژانس کتاب مراجعه کنید.
کتاب خوشه های خشم نوشته جان اشتاین بک ترجمه عبدالحسین شریفیان, توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل، رمان خارجی، داستان های خارجی, ادبیات داستانی می باشد.
مردم بومی خود را در یک قالب ستمگری و سنگدلی ویژهای گرفتار کرده بودند.
آنگاه راه افتادند و واحدها و دستهها تشکیل دادند و خود را مسلح کردند، خود را با چوب و چماق، با بنزین، با هفتتیر یا تفنگ مسلح کردند. این ولایت مال ماست. ما نمیگذاریم این اوکیها خودسرانه زندگی کنند و آزاد باشند و اینان که مسلح بودند خود زمین نداشتند، اما میپنداشتند که دارند. کارمندان جزء شب هنگام راه میافتادند خود آه در بساط نداشتند و مغازهداران خردهپا یک عالم بدهکاری داشتند. حتی بدهکاری و وام هم خود چیزی است و حتی یک شغل هم خود چیزی است.
یک منشی یا کارمند میرزا بنویس چنین میپنداشت: من هفتهای پانزده دلار حقوق میگیرم. فرض کنیم یک اوکی حرامزادهی لعنتی خواست با دوازده دلار کار کند؟ و مغازهدار خردهپا فکر میکرد، من با یک آدمی که هیچ بدهی ندارد چهطور رقابت کنم؟