کتاب خانوم نوشته مسعودبهنود توسط انتشارات علم با موضوع رمان ایرانی، ادبیات فارسی، داستان فارسی به چاپ رسیده است.
نیمه شب زیرپتو بیدار شد و مثل همه آن چهار سال چندلحظه طول کشید تا باور کند کجاست و مثل شب های دیگر اول از همه به یاد خانوم افتاد و بعد چراغ دوم خیالش روشن شد. ناناز چه می کند الان. بار آخری که به ملاقات آمده بود چرا این قدر می خندید بیخودی . ناناز مواظب مادر هستی. باز هم خندید. خانومی مواظب من است. خواست چشمانش را باز کند و با نرگس حرف بزند مثل هرشبی که دل یکیشان می گرفت. اما حالا که دلش نگرفته بود بلکه با فکر فردا بیخواب شده بود. ولی نرگس چه. بگذار بخوابد. به خودش گفت چشم هایت راببند. با چشمان بسته بهتر می توانست فکر کند و وقتی فکر می کرد احساس بهتری داشت مگر خانم صدیقی یادش نداده بود که چطوز چشمانش را ببندد و با ان ها که می خواهد به هرجا که دوست دارد سفر کند، آزاد آزاد
نیمه شب زیرپتو بیدار شد و مثل همه آن چهار سال چندلحظه طول کشید تا باور کند کجاست و مثل شب های دیگر اول از همه به یاد خانوم افتاد و بعد چراغ دوم خیالش روشن شد. ناناز چه می کند الان. بار آخری که به ملاقات آمده بود چرا این قدر می خندید بیخودی . ناناز مواظب مادر هستی. باز هم خندید. خانومی مواظب من است. خواست چشمانش را باز کند و با نرگس حرف بزند مثل هرشبی که دل یکیشان می گرفت. اما حالا که دلش نگرفته بود بلکه با فکر فردا بیخواب شده بود. ولی نرگس چه. بگذار بخوابد. به خودش گفت چشم هایت راببند. با چشمان بسته بهتر می توانست فکر کند و وقتی فکر می کرد احساس بهتری داشت مگر خانم صدیقی یادش نداده بود که چطوز چشمانش را ببندد و با ان ها که می خواهد به هرجا که دوست دارد سفر کند، آزاد آزاد. نرگس می گفت که خیال تو مودب و تحصیلکرده است اما خیال من ولگرد و سرکش است. و نمی شود دستش را گرفت. نرگس بیشتر شب ها اسیر این خیال سرکش است که مدام او را به روزهای بد و جاهای بد می برد. راستی نرگس بیداری. احساس کرد که نرگس بیدار است و می خواهد این شب آخر را با او حرف بزند. نرگس تو دیوانه ای چطور می توانم تو را فراموش کنم.
کتاب خانوم نوشته مسعودبهنود توسط انتشارات علم با موضوع رمان ایرانی، ادبیات فارسی، داستان فارسی به چاپ رسیده است.
نیمه شب زیرپتو بیدار شد و مثل همه آن چهار سال چندلحظه طول کشید تا باور کند کجاست و مثل شب های دیگر اول از همه به یاد خانوم افتاد و بعد چراغ دوم خیالش روشن شد. ناناز چه می کند الان. بار آخری که به ملاقات آمده بود چرا این قدر می خندید بیخودی . ناناز مواظب مادر هستی. باز هم خندید. خانومی مواظب من است. خواست چشمانش را باز کند و با نرگس حرف بزند مثل هرشبی که دل یکیشان می گرفت. اما حالا که دلش نگرفته بود بلکه با فکر فردا بیخواب شده بود. ولی نرگس چه. بگذار بخوابد. به خودش گفت چشم هایت راببند. با چشمان بسته بهتر می توانست فکر کند و وقتی فکر می کرد احساس بهتری داشت مگر خانم صدیقی یادش نداده بود که چطوز چشمانش را ببندد و با ان ها که می خواهد به هرجا که دوست دارد سفر کند، آزاد آزاد
نیمه شب زیرپتو بیدار شد و مثل همه آن چهار سال چندلحظه طول کشید تا باور کند کجاست و مثل شب های دیگر اول از همه به یاد خانوم افتاد و بعد چراغ دوم خیالش روشن شد. ناناز چه می کند الان. بار آخری که به ملاقات آمده بود چرا این قدر می خندید بیخودی . ناناز مواظب مادر هستی. باز هم خندید. خانومی مواظب من است. خواست چشمانش را باز کند و با نرگس حرف بزند مثل هرشبی که دل یکیشان می گرفت. اما حالا که دلش نگرفته بود بلکه با فکر فردا بیخواب شده بود. ولی نرگس چه. بگذار بخوابد. به خودش گفت چشم هایت راببند. با چشمان بسته بهتر می توانست فکر کند و وقتی فکر می کرد احساس بهتری داشت مگر خانم صدیقی یادش نداده بود که چطوز چشمانش را ببندد و با ان ها که می خواهد به هرجا که دوست دارد سفر کند، آزاد آزاد. نرگس می گفت که خیال تو مودب و تحصیلکرده است اما خیال من ولگرد و سرکش است. و نمی شود دستش را گرفت. نرگس بیشتر شب ها اسیر این خیال سرکش است که مدام او را به روزهای بد و جاهای بد می برد. راستی نرگس بیداری. احساس کرد که نرگس بیدار است و می خواهد این شب آخر را با او حرف بزند. نرگس تو دیوانه ای چطور می توانم تو را فراموش کنم.