رمان خانم دلوی نوشته ویرجینیا وولف با ترجمه فرزانه طاهری، توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی می باشد.
ویرجینیا ولف با انتشار کتاب خانم دلوی در سال ۱۹۲۵ انقلابی در ادبیات به وجود آورد.
این رمان شاهکار وولف است و وولف هم نویسنده ای که در قرن بیست و یکم، بیش از شصت سال پس از مرگش، هنوز یکی از بزرگترین نویسندگان جهان است. با خانم دلوی پیرنگ های لایه لایه اش متنی است چند صدایی، و تاملی است در زمان، مکان، ادراک، خاطره و تجربه. خواندن این رمان تجربه ای است منحصر به فرد که در آن همراه با راوی از ضمیر هشیار به ضمیر ناهشیار می لغزیم؛ شخصیت ها را از درون و بیرون می بینیم؛ از ذهنی به ذهن دیگر نفوذ می کنیم؛ از خیال به واقعیت و از خاطره به این دم، اکنون، که پیوسته در تغییر است و سنگین بار از تمام لحظه های پیشین، تمامی تاریخ، پیش از تاریخ. او خود شیوه ای را که برای نوشتن این رمان کشف کرده چنین وصف کرده است:
«غارهای زیبایی پشت شخصیت هایم حفر می کنم… قضیه این است که غارها به هم متصل شوند و هر کدام در لحظه حال به روشنای روز بیایند.» و ما خوانندگان با او به اعماق می رویم، به زیر سطح واقعیت که مرزی با خیال ندارد، سیال است، به غار تیره و دور روح، آنجا که ذهن هر فرد به ذهن دیگران می پیوندد، به مغاره ای وسیع که همه ی نقب ها به آن ختم می شوند.
رمان خانم دلوی نوشته ویرجینیا وولف با ترجمه فرزانه طاهری، توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی می باشد.
ویرجینیا ولف با انتشار کتاب خانم دلوی در سال ۱۹۲۵ انقلابی در ادبیات به وجود آورد.
این رمان شاهکار وولف است و وولف هم نویسنده ای که در قرن بیست و یکم، بیش از شصت سال پس از مرگش، هنوز یکی از بزرگترین نویسندگان جهان است. با خانم دلوی پیرنگ های لایه لایه اش متنی است چند صدایی، و تاملی است در زمان، مکان، ادراک، خاطره و تجربه. خواندن این رمان تجربه ای است منحصر به فرد که در آن همراه با راوی از ضمیر هشیار به ضمیر ناهشیار می لغزیم؛ شخصیت ها را از درون و بیرون می بینیم؛ از ذهنی به ذهن دیگر نفوذ می کنیم؛ از خیال به واقعیت و از خاطره به این دم، اکنون، که پیوسته در تغییر است و سنگین بار از تمام لحظه های پیشین، تمامی تاریخ، پیش از تاریخ. او خود شیوه ای را که برای نوشتن این رمان کشف کرده چنین وصف کرده است:
«غارهای زیبایی پشت شخصیت هایم حفر می کنم… قضیه این است که غارها به هم متصل شوند و هر کدام در لحظه حال به روشنای روز بیایند.» و ما خوانندگان با او به اعماق می رویم، به زیر سطح واقعیت که مرزی با خیال ندارد، سیال است، به غار تیره و دور روح، آنجا که ذهن هر فرد به ذهن دیگران می پیوندد، به مغاره ای وسیع که همه ی نقب ها به آن ختم می شوند.