کتاب دا خاطرات سیده زهرا حسینی سیده اعظم حسینی نوشته اعظم حسینی, توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات فارسی و رمان, خاطرات، جنگ ایران و عراق, داستان واقعی
رفتم طرف شلنگ آبی که گوشه باغچه افتاده بود . شیر را باز کردم .خدا رو شکر آب می آمد . اول دستم را که بعد از جمع کردن مغز پیره مرد مکینه خاک مال کرده بودم شستم . بعد دستم را پر آب کردم و به طرف دهان بچه بردم . صدای گریه اش آرام تر شد و دهانش را به آب نزدیک تر کرد . ولی سریع سرش را برگرداند و گریه اش را از سر گرفت . صورتش را شستم .پستانکی را که با نخ به گردنش آویزان بود در دهانش گذاشتم . جیغ می کشید و سرش را عقب می برد . وقتی دیدم با هیچ راهی نمی توانم ساکتش کنم دوباره بغض به گلویم چنگ انداخت
کتاب دا خاطرات سیده زهرا حسینی سیده اعظم حسینی نوشته اعظم حسینی, توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات فارسی و رمان, خاطرات، جنگ ایران و عراق, داستان واقعی
رفتم طرف شلنگ آبی که گوشه باغچه افتاده بود . شیر را باز کردم .خدا رو شکر آب می آمد . اول دستم را که بعد از جمع کردن مغز پیره مرد مکینه خاک مال کرده بودم شستم . بعد دستم را پر آب کردم و به طرف دهان بچه بردم . صدای گریه اش آرام تر شد و دهانش را به آب نزدیک تر کرد . ولی سریع سرش را برگرداند و گریه اش را از سر گرفت . صورتش را شستم .پستانکی را که با نخ به گردنش آویزان بود در دهانش گذاشتم . جیغ می کشید و سرش را عقب می برد . وقتی دیدم با هیچ راهی نمی توانم ساکتش کنم دوباره بغض به گلویم چنگ انداخت