کتاب جاده لس آنجلس نوشته جان فانته با ترجمه محمدرضا شکاری, توسط انتشارات افق به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی
کتابی که می خوانید دومین جلد از چهارگانه جان فانته است که تحت عنوان باندینی چاپ شده؛ باندینی جاده لس آنجلس پسر نوجوانی است که در اوج سرکشی و غرور به سر می برد. او در خانواده ای فقیر به دنیا آمده و خیلی خوب طعم نداری و حقارت را می شناسد با این حال نه تنها باندینی بلکه همه خانواده اش چشم امید به آینده ای روشن دارند. حال که پسرک روزهای حساس بلوغ را پشت سر می گذارد، در شرایطی به سر می برد که خود را بالاتر از دیگران می بیند و به دلیل روحیه سرکشش نمی تواند در شغلی ثابت بماند.
بخشی از رمان
دشمننی بودم برای خودم. بعد لبخندم او را درمانده می کرد، دستی که چاقو را نگه داشته بود آخرسر شل می شد، چاقو به زمین می افتاد و او با وحشت و نفرت اما دیوانه از عشق، عقب می نشست. دخترکوچولو این شکلی بود و به راحتی می توانم بگویم بین تمام آن ها، برایم محبوب ترین بود. از نابودی او تاسف می خوردم. مدتی طولانی فکر کردم، چون می دانستم همین که نابودش کنم، خیالش راحت می شود و از من دست می کشد، چون آن موقع دیگر نمی توانستم مثل اهریمنی آزارش بدهم و با لبخندی نفرت انگیز مالکش بشوم. اما سرنوشت دخترکوچولو مشخص شده بود. نمی توانستم بینشان فرق بگذارم. دخترکوچولو را هم مثل دیگران پاره پاره کردم.
آخرین زن که نابود شد، روی سطح آب پر بود از تکه ها و آب زیرش پیدا نبود. با ناراحتی همشان زدم. آب رنگ سیاه جوهر رفته به خود گرفته بود. تمام شد. نمایش به پایان رسید. خوشحال بودم این گام جسورانه را برداشته ام و همه شان را هم زمان دور ریخته ام. به خودم تبریک گفتم برای داشتن چنین عزمی، برای داشتن توانایی رفتن تا پایان یک کار. در مقابل احساسات گرایی، بی رحمانه پیش رفته بودم. من قهرمان بودم و نباید به کارم می خندیدند. بلند شدم و قبل از اینکه گیره ی سوراخی را بکشم نگاهشان کردم. تکه های کوچک عشقی مرده. عشق های آرتورو باندینی نگاهشان کردم. تکه های کوچک عشقی مرده. عشق های آرتورو باندینی در راه فاضلاب! به دریا بروید! از مجرای فاضلاب تا سرزمین خرچنگ های مرده سفر کنید. چنین گفت باندینی. زنجیر را بکش!
کتاب جاده لس آنجلس نوشته جان فانته با ترجمه محمدرضا شکاری, توسط انتشارات افق به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی
کتابی که می خوانید دومین جلد از چهارگانه جان فانته است که تحت عنوان باندینی چاپ شده؛ باندینی جاده لس آنجلس پسر نوجوانی است که در اوج سرکشی و غرور به سر می برد. او در خانواده ای فقیر به دنیا آمده و خیلی خوب طعم نداری و حقارت را می شناسد با این حال نه تنها باندینی بلکه همه خانواده اش چشم امید به آینده ای روشن دارند. حال که پسرک روزهای حساس بلوغ را پشت سر می گذارد، در شرایطی به سر می برد که خود را بالاتر از دیگران می بیند و به دلیل روحیه سرکشش نمی تواند در شغلی ثابت بماند.
بخشی از رمان
دشمننی بودم برای خودم. بعد لبخندم او را درمانده می کرد، دستی که چاقو را نگه داشته بود آخرسر شل می شد، چاقو به زمین می افتاد و او با وحشت و نفرت اما دیوانه از عشق، عقب می نشست. دخترکوچولو این شکلی بود و به راحتی می توانم بگویم بین تمام آن ها، برایم محبوب ترین بود. از نابودی او تاسف می خوردم. مدتی طولانی فکر کردم، چون می دانستم همین که نابودش کنم، خیالش راحت می شود و از من دست می کشد، چون آن موقع دیگر نمی توانستم مثل اهریمنی آزارش بدهم و با لبخندی نفرت انگیز مالکش بشوم. اما سرنوشت دخترکوچولو مشخص شده بود. نمی توانستم بینشان فرق بگذارم. دخترکوچولو را هم مثل دیگران پاره پاره کردم.
آخرین زن که نابود شد، روی سطح آب پر بود از تکه ها و آب زیرش پیدا نبود. با ناراحتی همشان زدم. آب رنگ سیاه جوهر رفته به خود گرفته بود. تمام شد. نمایش به پایان رسید. خوشحال بودم این گام جسورانه را برداشته ام و همه شان را هم زمان دور ریخته ام. به خودم تبریک گفتم برای داشتن چنین عزمی، برای داشتن توانایی رفتن تا پایان یک کار. در مقابل احساسات گرایی، بی رحمانه پیش رفته بودم. من قهرمان بودم و نباید به کارم می خندیدند. بلند شدم و قبل از اینکه گیره ی سوراخی را بکشم نگاهشان کردم. تکه های کوچک عشقی مرده. عشق های آرتورو باندینی نگاهشان کردم. تکه های کوچک عشقی مرده. عشق های آرتورو باندینی در راه فاضلاب! به دریا بروید! از مجرای فاضلاب تا سرزمین خرچنگ های مرده سفر کنید. چنین گفت باندینی. زنجیر را بکش!