درباره کتاب تئودور ادورنو
آدورنو دریچه ای به جهان مدرن است. زبان فاخر، و پر رمز و راز او در توهم زدایی از جهانی که ما را درگیر خود ساخته سهم بسزایی داشته است. توجه او به دنیای هنر و موسیقی، بکر و منحصر به فرد است. در روزگاری که هنر لودگی، پخمگی و پوچ گرایی را ترویج می کند، باید عبارت های آدرنو را چندین بار خواند. او در پی کشف حقیقت است. به راحتی با آنچه پیرامونش را احاطه کرده کنار نمی آید. شاید همین دلیل کافی باشد تا به آثار او تحرک و پویای و سر زندگی دهد. پیوسته ما را به تامل وا می دارد. انسانهای از نفس افتاده را که ندانسته در پی سرابند، به خود می خواند، به عقل و سنت و مدرنیسم اعتماد ندارد. از ما می خواهد این مفاهیم را که همچون وزنه هایی سنگین بر جامعه آویزان است، حداقل با دقت بیشتری ببینیم. به سختی می توان اندیشه متفکران مکتب فرانکفورت را از هم جدا کرد، البته که هابرماس فرصت بیشتری برای توضیح نظریاتش داشته و بحث های متفاوتی نیز عرضه کرده است. در بعضی زمینه ها برای فهم بیشتر آدورنو به آثار هورکهایمر و مارکوزه مراجعه شده است. می دانم که توجه به این آثار کار آسانی نیست، برای فهم علوم اجتماعی جهان چاره ای جز این نمانده که این راه دشوار پیموده شود. تردیدی ندارم که دانش پژوهان و روشنفکران با گفتار و نوشتار و پژوهش های بیشتر، آینده بهتری خواهند ساخت.
درباره کتاب تئودور ادورنو
آدورنو دریچه ای به جهان مدرن است. زبان فاخر، و پر رمز و راز او در توهم زدایی از جهانی که ما را درگیر خود ساخته سهم بسزایی داشته است. توجه او به دنیای هنر و موسیقی، بکر و منحصر به فرد است. در روزگاری که هنر لودگی، پخمگی و پوچ گرایی را ترویج می کند، باید عبارت های آدرنو را چندین بار خواند. او در پی کشف حقیقت است. به راحتی با آنچه پیرامونش را احاطه کرده کنار نمی آید. شاید همین دلیل کافی باشد تا به آثار او تحرک و پویای و سر زندگی دهد. پیوسته ما را به تامل وا می دارد. انسانهای از نفس افتاده را که ندانسته در پی سرابند، به خود می خواند، به عقل و سنت و مدرنیسم اعتماد ندارد. از ما می خواهد این مفاهیم را که همچون وزنه هایی سنگین بر جامعه آویزان است، حداقل با دقت بیشتری ببینیم. به سختی می توان اندیشه متفکران مکتب فرانکفورت را از هم جدا کرد، البته که هابرماس فرصت بیشتری برای توضیح نظریاتش داشته و بحث های متفاوتی نیز عرضه کرده است. در بعضی زمینه ها برای فهم بیشتر آدورنو به آثار هورکهایمر و مارکوزه مراجعه شده است. می دانم که توجه به این آثار کار آسانی نیست، برای فهم علوم اجتماعی جهان چاره ای جز این نمانده که این راه دشوار پیموده شود. تردیدی ندارم که دانش پژوهان و روشنفکران با گفتار و نوشتار و پژوهش های بیشتر، آینده بهتری خواهند ساخت.