کتاب بیگانه نوشته آلبر کامو با ترجمه جلال آل احمد، علی اصغر خبره زاده, توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل، رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی میباشد.
کامو در مقدمهای بر این رمان مینویسد: دیرگاهی است که من رمان «بیگانه» را در یک جمله که گمان نمیکنم زیاد خلاف عرف باشد، خلاصه کردهام: «در جامعه ما هر کس که در تدفین مادر نگرید، خطر اعدام تهدیدش میکند.» منظور این است که فقط بگویم قهرمان داستان از آن رو محکوم به اعدام شد که در بازی معهود مشارکت نداشت. در این معنی از جامعه خود بیگانه است و از متن برکنار؛ در پیرامون زندگی شخصی، تنها و در جستجوی لذتهای تن سرگردان. از این رو خوانندگان او را خودباختهای یافتهاند دستخوش امواج.
داستان به دو قسمت تقسیم میشود : در قسمت اول مرسو در مراسم تدفین مادرش شرکت میکند و در عین حال هیچ تأثر و احساس خاصی از خود نشان نمیدهد. داستان با ترسیم روزهای بعد از دید شخصیت اصلی داستان ادامه مییابد. مرسو به عنوان انسانی بدون هیچ اراده به پیشرفت در زندگی ترسیم میشود. او هیچ رابطهٔ احساسی بین خود و افراد دیگر برقرار نمیکند و در بی تفاوتی خود و پیامدهای حاصل از آن زندگی اش را سپری میکند. او از این که روزهایش را بدون تغییری در عادتهای خود میگذراند خشنود است.
آلبرکامو، نویسنده معاصر فرانسوى است که نزدیک به همه عمر خود را در تونس و الجزایر و شهرهاى افریقاى شمالى و فرانسه گذرانیده است و به همین علت نهتنها در این داستان بزرگترین نقش را در آفتاب سوزان نواحى گرم به عهده دارد، و قهرمان داستان به علت همین آفتاب است که آدم مىکشد، بلکه در کار بزرگ دیگرى، به نام طاعون همین نویسنده بلاى طاعون را بر یک شهر گرمازده شمال افریقا نازل مىکند، که «تغییرات فصول را فقط در آسمان آن مىشود خواند. و در آن نه صداى بال پرندهاى را مىتوان شنید و نه زمزمه بادى را لاى برگهاى درختى........
کتاب بیگانه نوشته آلبر کامو با ترجمه جلال آل احمد، علی اصغر خبره زاده, توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل، رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی میباشد.
کامو در مقدمهای بر این رمان مینویسد: دیرگاهی است که من رمان «بیگانه» را در یک جمله که گمان نمیکنم زیاد خلاف عرف باشد، خلاصه کردهام: «در جامعه ما هر کس که در تدفین مادر نگرید، خطر اعدام تهدیدش میکند.» منظور این است که فقط بگویم قهرمان داستان از آن رو محکوم به اعدام شد که در بازی معهود مشارکت نداشت. در این معنی از جامعه خود بیگانه است و از متن برکنار؛ در پیرامون زندگی شخصی، تنها و در جستجوی لذتهای تن سرگردان. از این رو خوانندگان او را خودباختهای یافتهاند دستخوش امواج.
داستان به دو قسمت تقسیم میشود : در قسمت اول مرسو در مراسم تدفین مادرش شرکت میکند و در عین حال هیچ تأثر و احساس خاصی از خود نشان نمیدهد. داستان با ترسیم روزهای بعد از دید شخصیت اصلی داستان ادامه مییابد. مرسو به عنوان انسانی بدون هیچ اراده به پیشرفت در زندگی ترسیم میشود. او هیچ رابطهٔ احساسی بین خود و افراد دیگر برقرار نمیکند و در بی تفاوتی خود و پیامدهای حاصل از آن زندگی اش را سپری میکند. او از این که روزهایش را بدون تغییری در عادتهای خود میگذراند خشنود است.
آلبرکامو، نویسنده معاصر فرانسوى است که نزدیک به همه عمر خود را در تونس و الجزایر و شهرهاى افریقاى شمالى و فرانسه گذرانیده است و به همین علت نهتنها در این داستان بزرگترین نقش را در آفتاب سوزان نواحى گرم به عهده دارد، و قهرمان داستان به علت همین آفتاب است که آدم مىکشد، بلکه در کار بزرگ دیگرى، به نام طاعون همین نویسنده بلاى طاعون را بر یک شهر گرمازده شمال افریقا نازل مىکند، که «تغییرات فصول را فقط در آسمان آن مىشود خواند. و در آن نه صداى بال پرندهاى را مىتوان شنید و نه زمزمه بادى را لاى برگهاى درختى........