کتاب بینوایان جلد دوم

کتاب بینوایان جلد دوم نوشته ویکتور هوگو با ترجمه محسن سلیمانی, توسط انتشارات افق به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات ملل، رمان خارجی، داستانهای خارجی

ماریوس نوه‌ی آقای ژیونورمان پس از بگومگو با پدربزرگش، که از ناپلئون و انقلاب کبیر فرانسه نفرت دارد، خانه‌ی او را ترک می‌کند. نورمان از همان آغاز با ازدواج دختر و دامادش مخالف بوده و اجازه نداده دامادش ماریوس را ببیند. مشکلات ماریوس دانشجوی انقلابی، وقتی بیش‌تر می‌شود که دل به کوزت زیبا می‌بازد.

بخشی از متن کتاب بینوایان جلد اول:

چند دسته از افراد گارد امپراتورى، که در سیلان فرار همانند تخته سنگ‌هایى استوار به جا مانده بودند تا شب هنگام همچنان محکم ایستاده و دست از پایدارى بر نمى‌داشتند. اما فرا رسیدن شب مرگ را نیز همراه داشت. آن‌ها در میانه دو تاریکى، شب و مرگ، بدون تزلزل و تردید برجا مانده، هراسى از اینکه تاریکى شب و مرگ آن‌ها را دربرگیرد نداشتند. هنگ‌ها از هم جدا شده بودند و ارتباط آن‌ها با ارتش فرو پاشیده، قطع شده بود. هر یک به تنهایى آماده مرگ بودند. بخشى از آنان در بلندی‌هاى رُوُسوم و عده‌اى دیگر در دشت مون سن ژان گرد آمده و در آن گوشه، با آنکه تاریکى شکست و ترس بر همه سایه‌ افکن بود، با شجاعت جان مى‌باختند. پیروزى‌هاى اولم، واگرام، ینا و فریدلند در وجودشان جان مى‌باخت.

شباهنگام، ساعت نه در پایین فلات مون سن ژان، تنها یکى از این دسته‌هاى مقاوم بر جا ماند، افراد این دسته با وجود آنکه توسط سربازان دشمن محاصره شده بودند و توپخانه بر سرشان آتش مى‌ریخت. تسلیم نمى‌شدند و به جنگ ادامه مى‌دادند. افسرى به اسم کانبرون که چندان نام و نشانى هم نداشت، هدایت آن دسته را داشت. هر بار که توپخانه به سرشان آتش مى‌ریخت، چند نفرى از پا در مى‌آمدند. تعدادشان کاستى مى‌گرفت، اما دست از مقاومت بر نمى‌داشتند. به آتش توپخانه با گلوله پاسخ مى‌دادند. حلقه محاصره در اطرافشان تنگ‌تر مى‌شد و فراریان از صحنه، هرگاه که در نزدیک این دسته لحظاتى بیتوته مى‌کردند، تا نفس بگیرند، صفیر گلوله‌هایى را که دم به دم خفیف‌تر مى‌شد، در تاریکى مى‌شنیدند. وقتى از این دسته چند نفر بیش زنده نماندند. وقتى به جاى پرچم جز پارچه‌اى پاره و پر سوراخ در دست نداشتند وقتى که گلوله‌هایشان ته کشید و تفنگ‌هایشان تبدیل به چوبدستى شد ووقتى تعداد مرده‌ها از زنده‌ها افزون‌تر شد.

  • روش های ارسال
  •    پیک تهران
  •    پیک سریع تهران
  •    پست پیشتاز
  •    تیباکس
  •    ویژه
  • موجود در انبار
380,000
٪30
266,000 تومان
توضیحات

کتاب بینوایان جلد دوم نوشته ویکتور هوگو با ترجمه محسن سلیمانی, توسط انتشارات افق به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات ملل، رمان خارجی، داستانهای خارجی

ماریوس نوه‌ی آقای ژیونورمان پس از بگومگو با پدربزرگش، که از ناپلئون و انقلاب کبیر فرانسه نفرت دارد، خانه‌ی او را ترک می‌کند. نورمان از همان آغاز با ازدواج دختر و دامادش مخالف بوده و اجازه نداده دامادش ماریوس را ببیند. مشکلات ماریوس دانشجوی انقلابی، وقتی بیش‌تر می‌شود که دل به کوزت زیبا می‌بازد.

بخشی از متن کتاب بینوایان جلد اول:

چند دسته از افراد گارد امپراتورى، که در سیلان فرار همانند تخته سنگ‌هایى استوار به جا مانده بودند تا شب هنگام همچنان محکم ایستاده و دست از پایدارى بر نمى‌داشتند. اما فرا رسیدن شب مرگ را نیز همراه داشت. آن‌ها در میانه دو تاریکى، شب و مرگ، بدون تزلزل و تردید برجا مانده، هراسى از اینکه تاریکى شب و مرگ آن‌ها را دربرگیرد نداشتند. هنگ‌ها از هم جدا شده بودند و ارتباط آن‌ها با ارتش فرو پاشیده، قطع شده بود. هر یک به تنهایى آماده مرگ بودند. بخشى از آنان در بلندی‌هاى رُوُسوم و عده‌اى دیگر در دشت مون سن ژان گرد آمده و در آن گوشه، با آنکه تاریکى شکست و ترس بر همه سایه‌ افکن بود، با شجاعت جان مى‌باختند. پیروزى‌هاى اولم، واگرام، ینا و فریدلند در وجودشان جان مى‌باخت.

شباهنگام، ساعت نه در پایین فلات مون سن ژان، تنها یکى از این دسته‌هاى مقاوم بر جا ماند، افراد این دسته با وجود آنکه توسط سربازان دشمن محاصره شده بودند و توپخانه بر سرشان آتش مى‌ریخت. تسلیم نمى‌شدند و به جنگ ادامه مى‌دادند. افسرى به اسم کانبرون که چندان نام و نشانى هم نداشت، هدایت آن دسته را داشت. هر بار که توپخانه به سرشان آتش مى‌ریخت، چند نفرى از پا در مى‌آمدند. تعدادشان کاستى مى‌گرفت، اما دست از مقاومت بر نمى‌داشتند. به آتش توپخانه با گلوله پاسخ مى‌دادند. حلقه محاصره در اطرافشان تنگ‌تر مى‌شد و فراریان از صحنه، هرگاه که در نزدیک این دسته لحظاتى بیتوته مى‌کردند، تا نفس بگیرند، صفیر گلوله‌هایى را که دم به دم خفیف‌تر مى‌شد، در تاریکى مى‌شنیدند. وقتى از این دسته چند نفر بیش زنده نماندند. وقتى به جاى پرچم جز پارچه‌اى پاره و پر سوراخ در دست نداشتند وقتى که گلوله‌هایشان ته کشید و تفنگ‌هایشان تبدیل به چوبدستى شد ووقتى تعداد مرده‌ها از زنده‌ها افزون‌تر شد.

مشخصات
  • ناشر
    افق
  • نویسنده
    ویکتور هوگو
  • مترجم
    محسن سلیمانی
  • قطع کتاب
    جیبی
  • نوع جلد
    گالینگور
  • سال چاپ
    1401
  • نوبت چاپ
    چهاردهم
  • شماره جلد
    جلد دوم
  • تعداد صفحات
    704
نظرات کاربران
    هیچ دیدگاهی برای این محصول ثبت نشده است!
برگشت به بالا
0216640800© کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه آژانس کتاب است.02166408000 طراحی سایت و سئو : توسط نونگار پردازش