کتاب بیمار خاموش

کتاب بیمار خاموش نوشته الکس میخائلیدس ترجمه مهرآیین اخوت توسط انتشارات هیرمند به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان

بیمار خاموش

بخشی از متن کتاب

تئو رفت. تنها هستم. با نهایت سرعت این را می‌نویسم. زیاد وقت ندارم. در حالی‌که هنوز جان دارم، باید این را بنویسم.

ابتدا فکر می‌کردم که دیوانه‌ام. برایم آسان‌تر بود که فکر کنم دیوانه‌ام، تا باور کنم که حقیقت این است. اما من دیوانه نیستم. نیستم.

نخستین بار که او را در اتاق درمان دیدم، مطمئن نبودم. چیز آشنایی در او دیدم، اما متفاوت... چشمانش را شناختم. نه از روی رنگش، از روی شکلش. از روی بوی سیگار و ژل پس از اصلاحش، طرز حرف زدنش، ریتم صحبت کردنش. اما نه از روی لحن صدایش که کمی فرق داشت. به همین دلیل مطمئن نبودم. اما دفعهٔ بعد که همدیگر را دیدیم، فهمیدم خودش است. کلماتی را گفت که دقیقاً در خانه گفته بود. آن کلمات مدام در خاطراتم زبانه می‌کشید:

«می‌خواهم به تو کمک کنم... می‌خواهم کمکت کنم تا همه چیز را عیان ببینی.»

همین‌که این را شنیدم، چیزی در سرم جرقه زد و پازل ذهنی‌ام کامل شد.

خودش بود.

چیزی در من زنده شد. نوعی غریزهٔ حیوانی وحشی. می‌خواستم او را بکشم. بکشم یا کشته شوم. 

  • روش های ارسال
  •    پیک تهران
  •    پیک سریع تهران
  •    پست پیشتاز
  •    تیباکس
  •    ویژه
  • موجود در انبار
180,000
٪20
144,000 تومان
توضیحات

کتاب بیمار خاموش نوشته الکس میخائلیدس ترجمه مهرآیین اخوت توسط انتشارات هیرمند به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان

بیمار خاموش

بخشی از متن کتاب

تئو رفت. تنها هستم. با نهایت سرعت این را می‌نویسم. زیاد وقت ندارم. در حالی‌که هنوز جان دارم، باید این را بنویسم.

ابتدا فکر می‌کردم که دیوانه‌ام. برایم آسان‌تر بود که فکر کنم دیوانه‌ام، تا باور کنم که حقیقت این است. اما من دیوانه نیستم. نیستم.

نخستین بار که او را در اتاق درمان دیدم، مطمئن نبودم. چیز آشنایی در او دیدم، اما متفاوت... چشمانش را شناختم. نه از روی رنگش، از روی شکلش. از روی بوی سیگار و ژل پس از اصلاحش، طرز حرف زدنش، ریتم صحبت کردنش. اما نه از روی لحن صدایش که کمی فرق داشت. به همین دلیل مطمئن نبودم. اما دفعهٔ بعد که همدیگر را دیدیم، فهمیدم خودش است. کلماتی را گفت که دقیقاً در خانه گفته بود. آن کلمات مدام در خاطراتم زبانه می‌کشید:

«می‌خواهم به تو کمک کنم... می‌خواهم کمکت کنم تا همه چیز را عیان ببینی.»

همین‌که این را شنیدم، چیزی در سرم جرقه زد و پازل ذهنی‌ام کامل شد.

خودش بود.

چیزی در من زنده شد. نوعی غریزهٔ حیوانی وحشی. می‌خواستم او را بکشم. بکشم یا کشته شوم. 

مشخصات
  • ناشر
    هیرمند
  • نویسنده
    الکس میخائلیدس
  • مترجم
    مهرآیین اخوت
  • قطع کتاب
    رقعی
  • نوع جلد
    شومیز
  • سال چاپ
    1402
  • نوبت چاپ
    هشتم
  • تعداد صفحات
    380
نظرات کاربران
    هیچ دیدگاهی برای این محصول ثبت نشده است!
برگشت به بالا
0216640800© کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه آژانس کتاب است.02166408000 طراحی سایت و سئو : توسط نونگار پردازش