کتاب بند محکومین نوشته کیهان خانجانی توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات، ادبیات داستانی، رمان فارسی می باشد.
بند محکومین نوشته ی کیهان خانجانی تجربه ی خاصی است در روایت سرنوشت آدم هایی که به واسطه ی گذشته ی خود کنار هم گرد آمده اند.
رمان در زندان لاکان رشت می گذرد، در بند محکومین. هر زندانی قصه ای دارد و خانجانی تلاش کرده با شکافتن گذشته ی هر کدام پیوندی میان این آدم ها بسازد تا ساختار چند تکه اش تکمیل شود. نویسنده در این رمان استراتژی نویی ساخته که در آن آدم ها ناچار شده اند با قصه های خود به حیات شان در متن ادامه دهند، حیاتی که در مورد هر کدام شان متفاوت است. در این ساختار زندان به مثابه ی حافظه ی متن شده است و مخاطب را با تکه هایی روبه رو می کند که سعی می کنند نیشتری باشند بر رئالیسمی محافظه کار. برای همین رمان بند محکومین بدل به اثری متفاوت می شود. زبان قصه گو و غیرتوصیفی نویسنده نیز به این ضرباهنگ افزوده شده و اثر را با سرعت پیش می راند. خانجانی جهانی متفاوت می سازد که در داستان های با محوریت زندان، کم نظیر است
شبهایی که بعدازظهرش ملاقات بود و چپِ بچهها پُر، از دولتیشان چیزی میرسید دخلوخرج را کلهبهکله بیاورم. در عوض میخواستند حالی بدهم به جمع. همه نشئه سرِ تختها، چای کنارشان، سیگار دستشان، رو به من فتوا میدادند برو در پوستِ خلقاللهِ بندِ محکومین. بعد، مثلِ آهنگ درخواستی، نام زندانیان را میبردند. من هم حکایتِ یکییکیشان را دقیق با اَدا و زبان و صدای خودشان تعریف میکردم؛ چهجور آدمی بود، عشقش کی بود، چه بر او گذشت، چهطور گیر کرد، در زندان چهکارها میکند. همه خنده میزدند و دستخوشْ سیگار پرت میکردند؛ همانجور که برای معرکهبگیرها پول میاندازند. خلاصه زندان است، هر کس فنی دارد برای گذرِ روز و گذرانِ خماری؛ این هم فنِ من بود، تنها فنی که از جغلگی برایم ماند تا نمیرم از بیاسبابی.
در چنین جایی، کمتر از قتل را تعریف کردن اُفت داشت، چه برسد به ماجرای دخترِ فامیل..
کتاب بند محکومین نوشته کیهان خانجانی توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات، ادبیات داستانی، رمان فارسی می باشد.
بند محکومین نوشته ی کیهان خانجانی تجربه ی خاصی است در روایت سرنوشت آدم هایی که به واسطه ی گذشته ی خود کنار هم گرد آمده اند.
رمان در زندان لاکان رشت می گذرد، در بند محکومین. هر زندانی قصه ای دارد و خانجانی تلاش کرده با شکافتن گذشته ی هر کدام پیوندی میان این آدم ها بسازد تا ساختار چند تکه اش تکمیل شود. نویسنده در این رمان استراتژی نویی ساخته که در آن آدم ها ناچار شده اند با قصه های خود به حیات شان در متن ادامه دهند، حیاتی که در مورد هر کدام شان متفاوت است. در این ساختار زندان به مثابه ی حافظه ی متن شده است و مخاطب را با تکه هایی روبه رو می کند که سعی می کنند نیشتری باشند بر رئالیسمی محافظه کار. برای همین رمان بند محکومین بدل به اثری متفاوت می شود. زبان قصه گو و غیرتوصیفی نویسنده نیز به این ضرباهنگ افزوده شده و اثر را با سرعت پیش می راند. خانجانی جهانی متفاوت می سازد که در داستان های با محوریت زندان، کم نظیر است
شبهایی که بعدازظهرش ملاقات بود و چپِ بچهها پُر، از دولتیشان چیزی میرسید دخلوخرج را کلهبهکله بیاورم. در عوض میخواستند حالی بدهم به جمع. همه نشئه سرِ تختها، چای کنارشان، سیگار دستشان، رو به من فتوا میدادند برو در پوستِ خلقاللهِ بندِ محکومین. بعد، مثلِ آهنگ درخواستی، نام زندانیان را میبردند. من هم حکایتِ یکییکیشان را دقیق با اَدا و زبان و صدای خودشان تعریف میکردم؛ چهجور آدمی بود، عشقش کی بود، چه بر او گذشت، چهطور گیر کرد، در زندان چهکارها میکند. همه خنده میزدند و دستخوشْ سیگار پرت میکردند؛ همانجور که برای معرکهبگیرها پول میاندازند. خلاصه زندان است، هر کس فنی دارد برای گذرِ روز و گذرانِ خماری؛ این هم فنِ من بود، تنها فنی که از جغلگی برایم ماند تا نمیرم از بیاسبابی.
در چنین جایی، کمتر از قتل را تعریف کردن اُفت داشت، چه برسد به ماجرای دخترِ فامیل..