کتاب بخش D

کتاب بخش D نوشته فریدا مک فادن با ترجمه سمیرا بیات توسط انتشارات نیک فرجام با موضوع ادبیات داستانی، رمان خارجی به چاپ رسیده است.

بخشی از متن کتاب

کسی درِ بخشِ قفل‌شده را باز می‌کند. زنی حدوداً چهل‌ساله است و اسکراب گل‌داری پوشیده و نشانی بر سینه‌اش نصب کرده که رویش با حروف بزرگ سیاه‌رنگی اسم «رامونا» نوشته شده است. نام فامیلش «داتون» است که زیر اسمش با حروف کوچک‌تری نوشته شده. موهایش را پشت‌سرش جمع و محکم گوجه کرده است. شبیه آن دسته از پرستاران کاردرستی است که بیست سال است کارش همین است و بیست سال آینده هم همین خواهد بود. تصور می‌کنم این زن می‌تواند بدون پلک زدن شوک‌درمانی کند.

چشمانش را جمع و با نگاهی دقیق هر دویمان را سبک‌سنگین می‌کند. «بله؟» اول کامرونِ همیشه افسونگر به جلو قدمی برمی‌دارد. «من کامرون برگرم و ایشون هم امی برنره. ما هر دو دانشجوی پزشکی هستیم و موظفیم امشب اینجا کار کنیم.» رامونا یک بار دیگر به هر دوی ما و بعد، از روی شانه‌اش به پشت‌سرش نگاهی می‌اندازد. لحظه‌ای مردد می‌ماند و من تقریباً نگرانم که هر دویمان را برگرداند. خب، شاید «نگرانی» کلمهٔ درستی نباشد. بیشتر «امیدوارم» که این کار را بکند.

می‌گوید: «بله. باشه. دکتر بک تو ایستگاه پرستاریه. خودش راهنمایی‌تون می‌کنه.»

مثل بیشتر بخش‌های این بیمارستان، بخش روانی هم دایره‌ای‌شکل است. من و کامرون در قوسی به‌سمت ایستگاه پرستاری می‌رویم و در حدود نود درجهٔ قوس به آنجا می‌رسیم. همان‌طور که انتظار داشتیم، مردی در ایستگاه پرستاری ایستاده. اسکراب سبز و روپوش سفید بلندی تنش است و اسم «دکتر ریچارد بک» روی سینهٔ چپش گل‌دوزی شده. وقتی می‌بیند نزدیک می‌شویم، دست راستش را مشتاقانه بلند می‌کند.

  • روش های ارسال
  •    پیک تهران
  •    پیک سریع تهران
  •    پست پیشتاز
  •    تیباکس
  •    ویژه
  • موجود در انبار
260,000
٪65
91,000 تومان
توضیحات

کتاب بخش D نوشته فریدا مک فادن با ترجمه سمیرا بیات توسط انتشارات نیک فرجام با موضوع ادبیات داستانی، رمان خارجی به چاپ رسیده است.

بخشی از متن کتاب

کسی درِ بخشِ قفل‌شده را باز می‌کند. زنی حدوداً چهل‌ساله است و اسکراب گل‌داری پوشیده و نشانی بر سینه‌اش نصب کرده که رویش با حروف بزرگ سیاه‌رنگی اسم «رامونا» نوشته شده است. نام فامیلش «داتون» است که زیر اسمش با حروف کوچک‌تری نوشته شده. موهایش را پشت‌سرش جمع و محکم گوجه کرده است. شبیه آن دسته از پرستاران کاردرستی است که بیست سال است کارش همین است و بیست سال آینده هم همین خواهد بود. تصور می‌کنم این زن می‌تواند بدون پلک زدن شوک‌درمانی کند.

چشمانش را جمع و با نگاهی دقیق هر دویمان را سبک‌سنگین می‌کند. «بله؟» اول کامرونِ همیشه افسونگر به جلو قدمی برمی‌دارد. «من کامرون برگرم و ایشون هم امی برنره. ما هر دو دانشجوی پزشکی هستیم و موظفیم امشب اینجا کار کنیم.» رامونا یک بار دیگر به هر دوی ما و بعد، از روی شانه‌اش به پشت‌سرش نگاهی می‌اندازد. لحظه‌ای مردد می‌ماند و من تقریباً نگرانم که هر دویمان را برگرداند. خب، شاید «نگرانی» کلمهٔ درستی نباشد. بیشتر «امیدوارم» که این کار را بکند.

می‌گوید: «بله. باشه. دکتر بک تو ایستگاه پرستاریه. خودش راهنمایی‌تون می‌کنه.»

مثل بیشتر بخش‌های این بیمارستان، بخش روانی هم دایره‌ای‌شکل است. من و کامرون در قوسی به‌سمت ایستگاه پرستاری می‌رویم و در حدود نود درجهٔ قوس به آنجا می‌رسیم. همان‌طور که انتظار داشتیم، مردی در ایستگاه پرستاری ایستاده. اسکراب سبز و روپوش سفید بلندی تنش است و اسم «دکتر ریچارد بک» روی سینهٔ چپش گل‌دوزی شده. وقتی می‌بیند نزدیک می‌شویم، دست راستش را مشتاقانه بلند می‌کند.

مشخصات
  • ناشر
    نیک فرجام/ ایرمان
  • نویسنده
    فریدا مک فادن
  • مترجم
    سمیرا بیات
  • قطع کتاب
    رقعی
  • نوع جلد
    شومیز
  • سال چاپ
    1403
  • نوبت چاپ
    اول
  • تعداد صفحات
    224
نظرات کاربران
    هیچ دیدگاهی برای این محصول ثبت نشده است!
برگشت به بالا
0216640800© کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه آژانس کتاب است.02166408000 طراحی سایت و سئو : توسط نونگار پردازش