کتاب بحر و نهر نوشته منیرالدین بیروتی توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.
اتفاقات این رمان در دههی 1390 در جریان هستند. رمان زندگی جوان دانشجویی به نام «ایرمان» را روایت میکند که به خاطر پارهای از مسائل مجبور میشود قید ادامه تحصیل را بزند. بیروتی شاگرد هوشنگ گلشیری و شهریار مندنیپور بوده و به فرم و تکنیک در داستانهایش توجه زیادی دارد. این کتاب سه بخش دارد و هر بخش خود به قسمتهایی تقسیم شده است. البته این تقسیمبندیها کاملا بجا بوده و با توجه به بار معنایی کتاب به مخاطب فرصتی برای درنگ و تأمل میدهد. نویسنده این کتاب را طوری نوشته که مخاطب ناگزیز است سطح ماجرا را رها کند و در عمق و کیفیت آن دقیق شود.
در بخشی از متن کتاب بحر و نهر آمده است: «نه. من فقط نگاه میکردم. انگار کسی را نمیشناختم. همه غریبه بودند برام. خاله گیسو غش کرد من هِرهِر خندیدم. بعد غشغش خندیدم. مانتوش تنگ بود. خاله گیسو هم چاق. زیر بغلاش پاره شده بود… چه میدانم به چی فکر میکردم… از کفن علی خونابه سرازیر بود. میچکید همینجوری. کفناش را پُر از پنبه کرده بودند. هِی داد میزدند که زود خاکاش کنند… طفلکی خواهرش مشت میزد تو سینهاش. بعد هِی کوبید تو صورتاش. یک عالمه انگشتر و این چیزها دستاش بود صورتاش شد غرقابهی خون…»