کتاب باتلاق شنی نوشته نلا لارسن با ترجمه مزدک بلوری توسط انتشارات نی با موضوع ادبیات جهان، ادبیات به چاپ رسیده است.
ذهنش وقتی به پناهگاهی که مذهب در اختیارش گذاشته بود بازگشت، تقریباً آرزو کرد که کاش این پناه تنهایش نگذاشته بود. توهم بود. آری. اما بهتر بود، بسیار بهتر از این واقعیت هولناک. مذهب، بهرغم همهچیز، فواید خود را داشت. قدرت درک را کرخت میکرد. از زندگی عریانترین واقعیتهایش را میزدود. مخصوصاً برای فقرا ــ و سیاهان ــ فواید خود را داشت.
برای سیاهان. سیاهپوستان.
و هلگا به این نتیجه رسید که این همان چیزی است که کل نژاد سیاه در امریکا دچار آن است، این ایمان احمقانه به خدای سفیدپوستان، این اعتقاد کودکانه به جبران کامل همهی بدبختیها و محرومیتها در «جهان دیگر». اعتقاد راسخ ساری جونز به اینکه «تو اون دنیا همه پاداش میگیریم» به یادش آمد. و ده میلیون آدم درست به اندازهی ساری از این اطمینان داشتند. چقدر خدای سفیدپوستان به اینکه اینقدر خوب آنها را دست انداخته بود میخندید!
چرا خرید از آژانس کتاب؟
خرید از آژانس کتاب به شما این اطمینان را میدهد که نسخه اصلی و بهروز کتاب باتلاق شنی را دریافت خواهید کرد. ما با ارائه خدمات سریع، ارسال امن و قیمت مناسب، تجربه خریدی آسان و مطمئن را برای شما فراهم میآوریم.
برای خرید این کتاب و مشاهده کتابهای دیگر، به فروشگاه آنلاین آژانس کتاب مراجعه کنید.
کتاب باتلاق شنی نوشته نلا لارسن با ترجمه مزدک بلوری توسط انتشارات نی با موضوع ادبیات جهان، ادبیات به چاپ رسیده است.
ذهنش وقتی به پناهگاهی که مذهب در اختیارش گذاشته بود بازگشت، تقریباً آرزو کرد که کاش این پناه تنهایش نگذاشته بود. توهم بود. آری. اما بهتر بود، بسیار بهتر از این واقعیت هولناک. مذهب، بهرغم همهچیز، فواید خود را داشت. قدرت درک را کرخت میکرد. از زندگی عریانترین واقعیتهایش را میزدود. مخصوصاً برای فقرا ــ و سیاهان ــ فواید خود را داشت.
برای سیاهان. سیاهپوستان.
و هلگا به این نتیجه رسید که این همان چیزی است که کل نژاد سیاه در امریکا دچار آن است، این ایمان احمقانه به خدای سفیدپوستان، این اعتقاد کودکانه به جبران کامل همهی بدبختیها و محرومیتها در «جهان دیگر». اعتقاد راسخ ساری جونز به اینکه «تو اون دنیا همه پاداش میگیریم» به یادش آمد. و ده میلیون آدم درست به اندازهی ساری از این اطمینان داشتند. چقدر خدای سفیدپوستان به اینکه اینقدر خوب آنها را دست انداخته بود میخندید!