کتاب اول عاشقی نوشته یودیت هرمان با ترجمه محمود حسینی زاد, توسط انتشارات افق به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی
رمانی که می خوانید نوشته "یودیت هرمان"، نویسنده معاصر آلمانی که در رشته های آلمان شناسی و مطالعات فلسفه به تحصیل مشغول بوده است. او در این داستان تردیدهای درونی یک انسان را به تصویر کشیده و آن را در قالب شخصیت زنی به نام "استلا" به مخاطب نشان می دهد. "استلا" متاهل است و یک فرزند و شغلی راضی کننده هم دارد. او به همراه شوهرش "جیسون" و دخترش "آوا" در خانه ای که واقع در حومه ی شهر است زندگی می کنند.
زندگی "استلا" در "اول عاشقی"، شاد و معمولی است. اما او اغلب احساس تنهایی می کند؛ چرا که همسرش به سفرهای کاری زیادی می رود و "استلا" با دخترش که یگانه انیس و مونس اوست در خانه تنهاست. ولی "یودیت هرمان"، نقشه های بیشتری برای "اول عاشقی" دارد؛ یک روز مردی که "استلا" تا کنون او را ندیده است، بر در خانه اش ظاهر می شود و می گوید که فقط می خواهد با "استلا"حرف بزند و چیزی بیشتر از این نمی خواهد. "استلا" قبول نمی کند و مرد روز بعد دوباره به سراغش می آید و همینطور این روند در روزهای بعد تکرار می شود. مرد آسایش او را مختل کرده و زمانی که "استلا" سعی می کند با او مقابله کند باز هم تغییری ایجاد نمی شود. این قضیه، شروع کابوسی می شود که به تدریج و بی نگاه به عقب، بالا می گیرد.
"یودیت هرمان"، "اول عاشقی" را با نثری ظریف به نگارش درآورده و فضایی شوم را بر آن حاکم ساخته است و در آن نشان می دهد که چطور زندگی راحتی که برای خود ساخته ایم، می تواند جلوی چشمانمان خرد و نابود شود.
کتاب اول عاشقی نوشته یودیت هرمان با ترجمه محمود حسینی زاد, توسط انتشارات افق به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی
رمانی که می خوانید نوشته "یودیت هرمان"، نویسنده معاصر آلمانی که در رشته های آلمان شناسی و مطالعات فلسفه به تحصیل مشغول بوده است. او در این داستان تردیدهای درونی یک انسان را به تصویر کشیده و آن را در قالب شخصیت زنی به نام "استلا" به مخاطب نشان می دهد. "استلا" متاهل است و یک فرزند و شغلی راضی کننده هم دارد. او به همراه شوهرش "جیسون" و دخترش "آوا" در خانه ای که واقع در حومه ی شهر است زندگی می کنند.
زندگی "استلا" در "اول عاشقی"، شاد و معمولی است. اما او اغلب احساس تنهایی می کند؛ چرا که همسرش به سفرهای کاری زیادی می رود و "استلا" با دخترش که یگانه انیس و مونس اوست در خانه تنهاست. ولی "یودیت هرمان"، نقشه های بیشتری برای "اول عاشقی" دارد؛ یک روز مردی که "استلا" تا کنون او را ندیده است، بر در خانه اش ظاهر می شود و می گوید که فقط می خواهد با "استلا"حرف بزند و چیزی بیشتر از این نمی خواهد. "استلا" قبول نمی کند و مرد روز بعد دوباره به سراغش می آید و همینطور این روند در روزهای بعد تکرار می شود. مرد آسایش او را مختل کرده و زمانی که "استلا" سعی می کند با او مقابله کند باز هم تغییری ایجاد نمی شود. این قضیه، شروع کابوسی می شود که به تدریج و بی نگاه به عقب، بالا می گیرد.
"یودیت هرمان"، "اول عاشقی" را با نثری ظریف به نگارش درآورده و فضایی شوم را بر آن حاکم ساخته است و در آن نشان می دهد که چطور زندگی راحتی که برای خود ساخته ایم، می تواند جلوی چشمانمان خرد و نابود شود.