کتاب اولین تماس تلفنی از بهشت اثر میچ البوم با ترجمه آرتمیس مسعودی توسط انتشارات آموت به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: رمان ، رمان خارجی، داستان های آمریکایی
بیشتر خبرهای مهم زندگی مانند نامزدی یک زوج ، تولد یک نوزادو تصادف غم انگیز در نیمه شب را با تلفن به آدم ها خبر می دهند. بیشتر اتفاق های مهم سفر زندگی آدمی را، چه خوب باشد و چه بد، با صدای تلفن خبر می دهند.
و این جملاتی هستند که بسیار تکرار می شوند و بسیار شنیده می شود ،باید دوباره از نو شروع کنی.این یک جمله تکرار هست که بعد از یک اتفاق ناگوار بسیار شنیده می شود ، همه همین را می گویند. اما زندگی مثل بازی شطرنج نیست و وقتی عزیزی از دست می دهیم، نمی توان از نو شروع کرد. زندگی کردن در چنین شرایطی، بیشتر " ادامه دادن بدون آن عزیز" است تا یک شروع دوباره.
"سالی|" همسرش را از دست داده. او پس از یک بیهوشی طولانی از دنیا رفته بود. به گفته بیمارستان، او در اولین روز تابستان، وقتی هوا توفانی بود و به شدت رعد و برق می زد، جان داده بود. سالی آن موقع هنوز در زندان بود. نُه هفته به آزادی اش باقی مانده بود. وقتی به او خبر دادند، همه بدنش بی حس شد. مثل این بود که روی کره ماه ایستاده باشی و ناگهان به تو خبر بدهند زمین ویران شده است.
می گویند یقین بهتر از باور است چون وقتی باور ایجاد می شود، کس دیگری به جان انسان فکر کرده است.
معجزه ها هر روز بی سر و صدا اتفاق می افتند: در اتاق عمل، در دریای توفانی و یا وقتی ناگهان عابری وسط خیابان ظاهر می شود. این معجزه ها بندرت مورد توجه واقع می شوند و کسی حساب آنها را نگه نمی دارد.
کتاب اولین تماس تلفنی از بهشت اثر میچ البوم با ترجمه آرتمیس مسعودی توسط انتشارات آموت به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: رمان ، رمان خارجی، داستان های آمریکایی
بیشتر خبرهای مهم زندگی مانند نامزدی یک زوج ، تولد یک نوزادو تصادف غم انگیز در نیمه شب را با تلفن به آدم ها خبر می دهند. بیشتر اتفاق های مهم سفر زندگی آدمی را، چه خوب باشد و چه بد، با صدای تلفن خبر می دهند.
و این جملاتی هستند که بسیار تکرار می شوند و بسیار شنیده می شود ،باید دوباره از نو شروع کنی.این یک جمله تکرار هست که بعد از یک اتفاق ناگوار بسیار شنیده می شود ، همه همین را می گویند. اما زندگی مثل بازی شطرنج نیست و وقتی عزیزی از دست می دهیم، نمی توان از نو شروع کرد. زندگی کردن در چنین شرایطی، بیشتر " ادامه دادن بدون آن عزیز" است تا یک شروع دوباره.
"سالی|" همسرش را از دست داده. او پس از یک بیهوشی طولانی از دنیا رفته بود. به گفته بیمارستان، او در اولین روز تابستان، وقتی هوا توفانی بود و به شدت رعد و برق می زد، جان داده بود. سالی آن موقع هنوز در زندان بود. نُه هفته به آزادی اش باقی مانده بود. وقتی به او خبر دادند، همه بدنش بی حس شد. مثل این بود که روی کره ماه ایستاده باشی و ناگهان به تو خبر بدهند زمین ویران شده است.
می گویند یقین بهتر از باور است چون وقتی باور ایجاد می شود، کس دیگری به جان انسان فکر کرده است.
معجزه ها هر روز بی سر و صدا اتفاق می افتند: در اتاق عمل، در دریای توفانی و یا وقتی ناگهان عابری وسط خیابان ظاهر می شود. این معجزه ها بندرت مورد توجه واقع می شوند و کسی حساب آنها را نگه نمی دارد.