کتاب استالین خوب نوشته ویکتور ارافیف ترجمه زینب یونسی توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.
کلیت کتاب دربارهی زندگی نویسنده است و از زاویه دید اولشخص تعریف میشود.
رمان با جملهای گیجکننده آغاز میشود: «سرانجام پدرم را کشتم.» در سطرهای بعدی مقصود استعاری نویسنده بر خواننده مشخص میشود: «من جان پدرم را نگرفتم، مرگ سیاسیاش را رقم زدم که در کشورم مرگی واقعی بود.» پدر نویسنده کمونیستی خوب است که در پایان میان زندگی سیاسی و فرزندش، فرزند را انتخاب میکند و به یک کمونیست بیتفاوت بدل میشود.
این اثر نوعی طغیانگری علیه روسیه است و خود نویسنده در پیشگفتار کتاب مینویسد: «من تا حد جنون از کشورم برای اینکه مرا دوست نداشت سپاسگزارم. من یک طغیانگر به دنیا آمدم؛ نویسنده باید طغیانگر باشد.» در طول داستان نیز با یک شوروی بد زیر سایهی کمونیستها روبهروییم که نویسنده آن را سزاوار بدترین ناسزاها میداند، ازهمینرو وطنپرستان روسی این رمان را به مستراح عمومی تشبیه کردهاند.