کتاب آخر داستان

کتاب آخر داستان نوشته لیدیا دیویس با ترجمه اسدالله امرایی, توسط انتشارات افق به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی

در رمانی که می خوانید راوی خاطرات خود را از یک رابطه ی عاشقانه با یکی از دانشجویانش روایت می کند که با پایانی تلخ همراه است. راوی در بیان خاطرات خود و گذشته اش با مشکلات فراوانی از جمله: یادداشت های گیج کننده و… روبرو است و به دنبال فهمیدن این است که واقعا از خودش و گذشته اش چه می داند. مولف روایت هایی از گذشته و حال را در هم می تند و جهانی را می آفریند که می تواند شرح حال زندگی همه ی ما باشد.

بخشی از رمان

اولین باری که گفتم دوستش دارم حرفی نزد و خیلی عمیق فقط نگاهم کرد. انگار حرفم را سبک سنگین می کرد. آن موقع از درنگش سر در نیاوردم. کلمات تقریبا به اکراه از دهنم پرید و او هیچ جوابی نداد. الان گمان می کنم اگر او برای گفتن عین جملات من آن قدر تامل کرده، لابد عشق او از عشق من عمیق تر بوده. شاید عجله کردم و آن قدر زود این جمله را به زبان آوردم که نمی شد جدی اش بگیری. خودش می دانست، هرچند نتوانست جلوی خودش را بگیرد و چند روز بعد، همین را به من گفت. شاید واقعا عاشقم بود یا گمان می کرد که هست.

جایی می گویم کاملا یهویی عاشقش شدم، وقتی در پرتو نور شمع به هم زل زده بودیم. ولی این زیادی ساده انگارانه است. به علاوه یادم نمی آید از کدام نور شمع حرف می زنم. شب اول، توی کافه از نور شمع خبری نبود و بعد هم که به خانه ی من رفتیم شمعی در کار نبود، پس از قرار، منظورم این نیست که همان شب اول عاشقش شدم. یادم هست درست صبح روز بعد که دوباره دیدمش، حس کشش شدید و غیره منتظره ای داشتم. اگر عاشقش نشده بودم، دیگر نمی دانم چه حسی بوده. اگر آن موقع عاشقش شده بودم. لابد زمانی بوده بین لحظه ای که صبح زود ترکم کرد و لحظه ای که دوباره دیدمش، مگر اینکه درست همان آنی عاشقش شده باشم که دوباره او رادیدم.

حتما باید وقتی حضور نداشته و من حواسم نبوده، پیش آمده باشد؟ شاید ناگهانی پیش نیامده و کلا به تدریج اتفاق افتاده، یعنی وقتی دوباره دیدمش چیزی که حس کردم تازه درجه ی اول کار بوده. درجات بعدی کمی بعد از عصر همان روز، فردا، پس فردا و پسین فردا و دو روز بعد از آن، پیش آمد تا به این پایه رسید؛ به درجه ی اعلای شدتش، اوجی که بیش از آن مقدور نبود، و بعد متزلزل شد و به نوسان افتاد و افت کرد. نکند همیشه در افت و خیز بوده؟

  • روش های ارسال
  •    پیک تهران
  •    پیک سریع تهران
  •    پست پیشتاز
  •    تیباکس
  •    ویژه
  • موجود در انبار
90,000
٪17
74,700 تومان
توضیحات

کتاب آخر داستان نوشته لیدیا دیویس با ترجمه اسدالله امرایی, توسط انتشارات افق به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی

در رمانی که می خوانید راوی خاطرات خود را از یک رابطه ی عاشقانه با یکی از دانشجویانش روایت می کند که با پایانی تلخ همراه است. راوی در بیان خاطرات خود و گذشته اش با مشکلات فراوانی از جمله: یادداشت های گیج کننده و… روبرو است و به دنبال فهمیدن این است که واقعا از خودش و گذشته اش چه می داند. مولف روایت هایی از گذشته و حال را در هم می تند و جهانی را می آفریند که می تواند شرح حال زندگی همه ی ما باشد.

بخشی از رمان

اولین باری که گفتم دوستش دارم حرفی نزد و خیلی عمیق فقط نگاهم کرد. انگار حرفم را سبک سنگین می کرد. آن موقع از درنگش سر در نیاوردم. کلمات تقریبا به اکراه از دهنم پرید و او هیچ جوابی نداد. الان گمان می کنم اگر او برای گفتن عین جملات من آن قدر تامل کرده، لابد عشق او از عشق من عمیق تر بوده. شاید عجله کردم و آن قدر زود این جمله را به زبان آوردم که نمی شد جدی اش بگیری. خودش می دانست، هرچند نتوانست جلوی خودش را بگیرد و چند روز بعد، همین را به من گفت. شاید واقعا عاشقم بود یا گمان می کرد که هست.

جایی می گویم کاملا یهویی عاشقش شدم، وقتی در پرتو نور شمع به هم زل زده بودیم. ولی این زیادی ساده انگارانه است. به علاوه یادم نمی آید از کدام نور شمع حرف می زنم. شب اول، توی کافه از نور شمع خبری نبود و بعد هم که به خانه ی من رفتیم شمعی در کار نبود، پس از قرار، منظورم این نیست که همان شب اول عاشقش شدم. یادم هست درست صبح روز بعد که دوباره دیدمش، حس کشش شدید و غیره منتظره ای داشتم. اگر عاشقش نشده بودم، دیگر نمی دانم چه حسی بوده. اگر آن موقع عاشقش شده بودم. لابد زمانی بوده بین لحظه ای که صبح زود ترکم کرد و لحظه ای که دوباره دیدمش، مگر اینکه درست همان آنی عاشقش شده باشم که دوباره او رادیدم.

حتما باید وقتی حضور نداشته و من حواسم نبوده، پیش آمده باشد؟ شاید ناگهانی پیش نیامده و کلا به تدریج اتفاق افتاده، یعنی وقتی دوباره دیدمش چیزی که حس کردم تازه درجه ی اول کار بوده. درجات بعدی کمی بعد از عصر همان روز، فردا، پس فردا و پسین فردا و دو روز بعد از آن، پیش آمد تا به این پایه رسید؛ به درجه ی اعلای شدتش، اوجی که بیش از آن مقدور نبود، و بعد متزلزل شد و به نوسان افتاد و افت کرد. نکند همیشه در افت و خیز بوده؟

مشخصات
  • ناشر
    افق
  • نویسنده
    لیدیا دیویس
  • مترجم
    اسد الله امرایی
  • قطع کتاب
    رقعی
  • نوع جلد
    شومیز
  • سال چاپ
    1400
  • نوبت چاپ
    اول
  • تعداد صفحات
    240
نظرات کاربران
    هیچ دیدگاهی برای این محصول ثبت نشده است!
برگشت به بالا
0216640800© کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه آژانس کتاب است.02166408000 طراحی سایت و سئو : توسط نونگار پردازش