کتاب آثار نایاب صادق هدایت

آثار نایاب صادق هدایت نوشته جهانگیر هدایت, توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات فارسی، ادبیات داستانی، نقد ادبی، داستان های فارسی

آثار نایاب صادق هدایت

این کتابی که می خوانید با وجود حجم کم خود، دربرگیرنده ی گستره وسیعی از آثار "صادق هدایت" بوده و با توجه به نایاب بودن آثار این نویسنده ی بزرگ ادبیات معاصر، فرصت خوبی برای آشنایی بیشتر با نوشته هایی است که پیش از این کمتر به آن ها توجه شده است. اولین اثری که در کتاب "آثار نایاب صادق هدایت" با آن مواجهه می شویم، "سایه مغول" است که داستان کوتاهی در باب فرهنگ و اصالت ایرانیان می باشد. "صادق هدایت" در این داستان به خشونت همسایه های ایران اشاره می کند و متن داستان بدون سانسور است. اثر بعدی مقاله ای است با عنوان "معلم اخلاق" که نویسنده آن را با نام مستعار در روزنامه مردم به چاپ رسانیده بود. مقاله ی دیگری نیز از "صادق هدایت" در این روزنامه با عنوان "سعدی آخرالزمان" خطاب به یکی از نویسندگان داستان های اروتیک و عاشقانه با نام "محمد حجازی" نوشته شده که ایضا در این مجموعه آورده شده است. داستان کوتاه بعدی، اثری است با نام "سرگذشت ماه" که در ژانر علمی تخیلی و با طنز همیشگی "صادق هدایت" به نگارش درآمده و پیش درآمدی برای داستان " حادثه عجیب در منظومه شمسی" می باشد.

بخشی از متن کتاب 

 خنجرش را از غلاف بیرون کشید. روی تیغه ی آن به خط پهلوی اسم او حک شده بود. پدرش را با چهره ی رنگ پریده، ریش سیاه به یاد آورد که روی تخت افتاده بود و دو تا شمع بالای سر او روی میز می سوخت. او و برادرش گریه کنان کنار تخت رفتند، به آن ها خیره خیره نگاه کرد. بعد مثل اینکه کوشش فوق العاده کرده باشد نیمه تنه بلند شد و گفت: «چرا گریه می کنید؟ گریه مال زن ها است. افسوس که من توی رختخواب می میرم!... تنها آرزویم این بود که در راه آب و خاکم در راه ایران جان بدهم... ولی چشم امید آیندگان به شماست.» نیاکان ما با خون دل برای آزادی خودشان می کوشیدند تنها آرزویی که دارم این است که تا زنده هستید، تا جان دارید، نگذارید که ایران زمین به دست بیگانه بیفتد... خاک ایران را بپرستید... بعد رو کرد به او و گفت: «این خنجر را از کمر من بازکن و به یادگار نگه دار...» همین خنجر که سال ها به کمر او بود و با آن انتقام خودش را کشیده بود. سرش را تکان داد، خواست با نوک خنجر پارچه ی روی زخم بازویش را پاره کند، ولی همین که آن را تکان داد، چه درد جان گدازی!......
 
  • روش های ارسال
  •    پیک تهران
  •    پیک سریع تهران
  •    پست پیشتاز
  •    تیباکس
  •    ویژه
  • موجود در انبار
130,000
٪10
117,000 تومان
توضیحات

آثار نایاب صادق هدایت نوشته جهانگیر هدایت, توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات فارسی، ادبیات داستانی، نقد ادبی، داستان های فارسی

آثار نایاب صادق هدایت

این کتابی که می خوانید با وجود حجم کم خود، دربرگیرنده ی گستره وسیعی از آثار "صادق هدایت" بوده و با توجه به نایاب بودن آثار این نویسنده ی بزرگ ادبیات معاصر، فرصت خوبی برای آشنایی بیشتر با نوشته هایی است که پیش از این کمتر به آن ها توجه شده است. اولین اثری که در کتاب "آثار نایاب صادق هدایت" با آن مواجهه می شویم، "سایه مغول" است که داستان کوتاهی در باب فرهنگ و اصالت ایرانیان می باشد. "صادق هدایت" در این داستان به خشونت همسایه های ایران اشاره می کند و متن داستان بدون سانسور است. اثر بعدی مقاله ای است با عنوان "معلم اخلاق" که نویسنده آن را با نام مستعار در روزنامه مردم به چاپ رسانیده بود. مقاله ی دیگری نیز از "صادق هدایت" در این روزنامه با عنوان "سعدی آخرالزمان" خطاب به یکی از نویسندگان داستان های اروتیک و عاشقانه با نام "محمد حجازی" نوشته شده که ایضا در این مجموعه آورده شده است. داستان کوتاه بعدی، اثری است با نام "سرگذشت ماه" که در ژانر علمی تخیلی و با طنز همیشگی "صادق هدایت" به نگارش درآمده و پیش درآمدی برای داستان " حادثه عجیب در منظومه شمسی" می باشد.

بخشی از متن کتاب 

 خنجرش را از غلاف بیرون کشید. روی تیغه ی آن به خط پهلوی اسم او حک شده بود. پدرش را با چهره ی رنگ پریده، ریش سیاه به یاد آورد که روی تخت افتاده بود و دو تا شمع بالای سر او روی میز می سوخت. او و برادرش گریه کنان کنار تخت رفتند، به آن ها خیره خیره نگاه کرد. بعد مثل اینکه کوشش فوق العاده کرده باشد نیمه تنه بلند شد و گفت: «چرا گریه می کنید؟ گریه مال زن ها است. افسوس که من توی رختخواب می میرم!... تنها آرزویم این بود که در راه آب و خاکم در راه ایران جان بدهم... ولی چشم امید آیندگان به شماست.» نیاکان ما با خون دل برای آزادی خودشان می کوشیدند تنها آرزویی که دارم این است که تا زنده هستید، تا جان دارید، نگذارید که ایران زمین به دست بیگانه بیفتد... خاک ایران را بپرستید... بعد رو کرد به او و گفت: «این خنجر را از کمر من بازکن و به یادگار نگه دار...» همین خنجر که سال ها به کمر او بود و با آن انتقام خودش را کشیده بود. سرش را تکان داد، خواست با نوک خنجر پارچه ی روی زخم بازویش را پاره کند، ولی همین که آن را تکان داد، چه درد جان گدازی!......
 
مشخصات
  • ناشر
    چشمه
  • نویسنده
    صادق هدایت
  • قطع کتاب
    رقعی
  • نوع جلد
    شومیز
  • سال چاپ
    1401
  • نوبت چاپ
    هفتم
  • تعداد صفحات
    121
نظرات کاربران
    هیچ دیدگاهی برای این محصول ثبت نشده است!
برگشت به بالا
0216640800© کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه آژانس کتاب است.02166408000 طراحی سایت و سئو : توسط نونگار پردازش