کتاب گندم نوشته م مودب پور توسط انتشارات مولف با موضوع ادبیات فارسی، رمان ایرانی، ادبیات داستانی به چاپ رسیده است.
کتاب، داستان خانوادهی پولداری را شرح میدهد که در پی اتفاقاتی گندم، متوجه میشود بچهی سر راهی بوده و در ادامه مشکلات روحی برایشان پیش میآید. در قسمتی از کتاب میخوانیم: «بلند شدم و یه نوار گذاشتم و دوباره دراز کشیدم رو تخت . اینقدر از خودم بدم اومده بود که نگو! چرا باید حتی برای یک ثانیه هم که شده یه همچین احساسی نسبت به کامیار پیدا کنم!
دیگه اصلا نمیخواستم به گندم فکر کنم! کامیار برام خیلی عزیز بود. در تموم مدت عمرم برام مثل یه پناهگاه بود! چندین بار به خاطر اشتباهاتی که من کرده بودم، اون تنبیه شده بود! وقتی خیلی کوچکتر بودیم و من با توپ یه شیشه رو شکونده بودم و فرار کرده بودم، اون جریان رو گردن گرفته بود و کتک مفصلی خورده بود! وقتی از درخت زردآلو رفته بودم بالا و شاخهاش شکسته بود، باز اون گردن گرفته بود و تنبیه شده بود! حالا ممکنه که این کارا خیلی بیاهمیت باشه اما در زمان خودش، وقتی کوچیک بودیم و هر کدوم از این کارا رو میکردیم و قرار میشد که تنبیهمون کنن، واقعا برامون وحشتناک بود.
چرا خرید از آژانس کتاب؟
خرید از آژانس کتاب به شما این اطمینان را میدهد که نسخه اصلی و بهروز کتاب گندم را دریافت خواهید کرد. ما با ارائه خدمات سریع، ارسال امن و قیمت مناسب، تجربه خریدی آسان و مطمئن را برای شما فراهم میآوریم.
برای خرید این کتاب و مشاهده کتابهای دیگر، به فروشگاه آنلاین آژانس کتاب مراجعه کنید.
کتاب گندم نوشته م مودب پور توسط انتشارات مولف با موضوع ادبیات فارسی، رمان ایرانی، ادبیات داستانی به چاپ رسیده است.
کتاب، داستان خانوادهی پولداری را شرح میدهد که در پی اتفاقاتی گندم، متوجه میشود بچهی سر راهی بوده و در ادامه مشکلات روحی برایشان پیش میآید. در قسمتی از کتاب میخوانیم: «بلند شدم و یه نوار گذاشتم و دوباره دراز کشیدم رو تخت . اینقدر از خودم بدم اومده بود که نگو! چرا باید حتی برای یک ثانیه هم که شده یه همچین احساسی نسبت به کامیار پیدا کنم!
دیگه اصلا نمیخواستم به گندم فکر کنم! کامیار برام خیلی عزیز بود. در تموم مدت عمرم برام مثل یه پناهگاه بود! چندین بار به خاطر اشتباهاتی که من کرده بودم، اون تنبیه شده بود! وقتی خیلی کوچکتر بودیم و من با توپ یه شیشه رو شکونده بودم و فرار کرده بودم، اون جریان رو گردن گرفته بود و کتک مفصلی خورده بود! وقتی از درخت زردآلو رفته بودم بالا و شاخهاش شکسته بود، باز اون گردن گرفته بود و تنبیه شده بود! حالا ممکنه که این کارا خیلی بیاهمیت باشه اما در زمان خودش، وقتی کوچیک بودیم و هر کدوم از این کارا رو میکردیم و قرار میشد که تنبیهمون کنن، واقعا برامون وحشتناک بود.