کتاب گناه دیگران نوشته مژگان زارع توسط انتشارات برکه خورشید با موضوع ادبیات داستانی، رمان ایرانی به چاپ رسیده است.
صدای تیر زنگ تلفن مثل نیزه ای صیقل خورده توی مغزش فرو می فت. یرش تیر می کشید. هوا تاریک بود. یا شاید هم او چیزی نمی دید. دور خودش می چرخید و کورکورانه با سردی که مدام بدتر می شد در جستو جوی صدا پیش می رفت. هیچ فکری توی سرش نبود جز آنکه تلفنش را پیدا کند و صدایش را ببرد. اما موفق نمی شد. برای لحظه ای از چرخیدن دست کشید. ایستاد. همه جا روشن شد. گوشی سیاه تلفن توی دستش بود. دیگر زنگ نمی خورد . با حسی ناخودآگاه می دانست که تماس برقرار شده حتی بی آنکه خودش دکمه ای را فشار داده باشد. گوشی را به گوشش چسباند. کسی پشت خط بود . نفس می کشید و گریه می کرد. آرام و بی صدا برای همین صدای نفس هایش منقطع توی گوشش می نشست. حالا باید چیزی می گفت. کثلا می پرسید شما؟ ولی لب هایش تکان نمی خوردند. قفل شده بود. باز هم تقلا کرد ولی اتفاقی نیفتاد. جز آنکه فهمید آن قدر ناتوان است که هیچ چیز آن صحنه در اختیارش نیست. صدای منقطع بلاخره آرام گرفت و کسی پشت گوشی حرف زد. کسی که خوب می شناختش و....
کتاب گناه دیگران نوشته مژگان زارع توسط انتشارات برکه خورشید با موضوع ادبیات داستانی، رمان ایرانی به چاپ رسیده است.
صدای تیر زنگ تلفن مثل نیزه ای صیقل خورده توی مغزش فرو می فت. یرش تیر می کشید. هوا تاریک بود. یا شاید هم او چیزی نمی دید. دور خودش می چرخید و کورکورانه با سردی که مدام بدتر می شد در جستو جوی صدا پیش می رفت. هیچ فکری توی سرش نبود جز آنکه تلفنش را پیدا کند و صدایش را ببرد. اما موفق نمی شد. برای لحظه ای از چرخیدن دست کشید. ایستاد. همه جا روشن شد. گوشی سیاه تلفن توی دستش بود. دیگر زنگ نمی خورد . با حسی ناخودآگاه می دانست که تماس برقرار شده حتی بی آنکه خودش دکمه ای را فشار داده باشد. گوشی را به گوشش چسباند. کسی پشت خط بود . نفس می کشید و گریه می کرد. آرام و بی صدا برای همین صدای نفس هایش منقطع توی گوشش می نشست. حالا باید چیزی می گفت. کثلا می پرسید شما؟ ولی لب هایش تکان نمی خوردند. قفل شده بود. باز هم تقلا کرد ولی اتفاقی نیفتاد. جز آنکه فهمید آن قدر ناتوان است که هیچ چیز آن صحنه در اختیارش نیست. صدای منقطع بلاخره آرام گرفت و کسی پشت گوشی حرف زد. کسی که خوب می شناختش و....