کتاب گزارش برودی نوشته خورخه لوئیس بورخس با ترجمه مانی صالحی علامه, توسط نشر کتاب پارسه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات, ادبیات جهان, ادبیات داستانی, رمان خارجی
خورخه لوئیس بورخس یکی از بزرگترین نویسندگان امریکای لاتین و استاد تلفیق مضامینی مثل رویاها، افسانهها، اساطیر و … است که ردشان را میتوان در اکثر داستانهای او یافت.
در مقدمه گزارش برودی به قلم نویسنده آمده است: «صرف نظر از متنی که نامش عنوان این کتاب هم هست، داستانهای من با کاربرد اصطلاحی که این روزها رواج دارد، «واقعگرا» است. گمان میکنم که همه اصول قراردادی این گونه ادبی، در آنها رعایت شده (گونهای که کمتر از همه سبکها و گونههای دیگر، «قرارداد زده» نیست و خیلی زود دلزدهمان میکند، البته اگر تا حالا دلزده نشده باشیم).»
در بخشی ازکتاب حاضر آمده است: «نیلسنها از آن دست مردانی بودند که به دنبال لذات جسمانی هستند اما ماجراهای عاشقانه آنها، از هشتیها و دالانهای خانههای بدنام فراتر نمیرفت. بنابراین وقتی کریستین، جولیا بوگورس را به خانهاش برد تا با او زندگی کند، حرف و حدیث زیادی به راه انداخت...»
چرا خرید از آژانس کتاب؟
خرید از آژانس کتاب به شما این اطمینان را میدهد که نسخه اصلی و بهروز کتاب گزارش برودی را دریافت خواهید کرد. ما با ارائه خدمات سریع، ارسال امن و قیمت مناسب، تجربه خریدی آسان و مطمئن را برای شما فراهم میآوریم.
برای خرید این کتاب و مشاهده کتابهای دیگر، به فروشگاه آنلاین آژانس کتاب مراجعه کنید.
کتاب گزارش برودی نوشته خورخه لوئیس بورخس با ترجمه مانی صالحی علامه, توسط نشر کتاب پارسه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات, ادبیات جهان, ادبیات داستانی, رمان خارجی
خورخه لوئیس بورخس یکی از بزرگترین نویسندگان امریکای لاتین و استاد تلفیق مضامینی مثل رویاها، افسانهها، اساطیر و … است که ردشان را میتوان در اکثر داستانهای او یافت.
در مقدمه گزارش برودی به قلم نویسنده آمده است: «صرف نظر از متنی که نامش عنوان این کتاب هم هست، داستانهای من با کاربرد اصطلاحی که این روزها رواج دارد، «واقعگرا» است. گمان میکنم که همه اصول قراردادی این گونه ادبی، در آنها رعایت شده (گونهای که کمتر از همه سبکها و گونههای دیگر، «قرارداد زده» نیست و خیلی زود دلزدهمان میکند، البته اگر تا حالا دلزده نشده باشیم).»
در بخشی ازکتاب حاضر آمده است: «نیلسنها از آن دست مردانی بودند که به دنبال لذات جسمانی هستند اما ماجراهای عاشقانه آنها، از هشتیها و دالانهای خانههای بدنام فراتر نمیرفت. بنابراین وقتی کریستین، جولیا بوگورس را به خانهاش برد تا با او زندگی کند، حرف و حدیث زیادی به راه انداخت...»