کتاب نثر کامل شاهنامه فردوسی نوشته دکتر عباس عطاری کرمانی، توسط نشر آسیم به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات, ادبیات ایران, شعر فارسی, دامنهی تاریخی یک زبان, زبان و نوشتار رایج امروز ایران میباشد.
کتاب حاضر «نثر کامل شاهنامهی فردوسی» به اهتمام و کوشش «عباس عطاری کرمانی» تدوین شده است.
در بخشی از پیشگفتار میخوانیم:
«فردوسی به تمام روزگاران تعلق دارد؛ چون شاهنامه تنها اثری در دنیای ادبیات بینالملل است که مردم ایران پس از هزار سال، زبان آن را به درستی درک میکنند. در دامنهی تاریخی یک زبان، اثری پس از زمانی طولانی معمولا ناخوانا و غیرقابل فهم میشود، اما شاهنامهی فردوسی از طریق تصویرکردن اخلاقیات در حیطهی ارزشهای اجتماعی ماندگار شد و از تغییر زبان هم جلوگیری کرد.
اینجانب سعی کردهام که نثر شاهنامه را به زبان و نوشتار رایج امروز ایران بنویسم، یعنی برخلاف شاهنامه که واژهی عربی ندارد یا کم دارد، از آوردن واژههای عربی خودداری نکردم تا به زبان امروز نزدیک باشد.»
در بخشی از آغاز داستان زال و رودابه میخوانیم:
«دستان به جای پدر نشست و با فراست به امور پرداخت. روزی به قصد شکار، به صحرا رفت و به نزدیکی سرزمین کابل رسید. فرمانروای کابل، مهراب، از نوادگان ضحاک، مطیع و خراج گذار سام بود. پادشاه کابل با شنیدن نزدیکی دستان به کابل با هدایای بیشمار به استقبال آمد. زال مهراب را به حضور میپذیرد، از دیدار او شادمانی میکند و از وی میخواهد هر درخواستی که دارد بگوید تا برآورده شود. مهراب تقاضا میکند که به عنوان مهمان به سرای او درآید.
کتاب نثر کامل شاهنامه فردوسی نوشته دکتر عباس عطاری کرمانی، توسط نشر آسیم به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات, ادبیات ایران, شعر فارسی, دامنهی تاریخی یک زبان, زبان و نوشتار رایج امروز ایران میباشد.
کتاب حاضر «نثر کامل شاهنامهی فردوسی» به اهتمام و کوشش «عباس عطاری کرمانی» تدوین شده است.
در بخشی از پیشگفتار میخوانیم:
«فردوسی به تمام روزگاران تعلق دارد؛ چون شاهنامه تنها اثری در دنیای ادبیات بینالملل است که مردم ایران پس از هزار سال، زبان آن را به درستی درک میکنند. در دامنهی تاریخی یک زبان، اثری پس از زمانی طولانی معمولا ناخوانا و غیرقابل فهم میشود، اما شاهنامهی فردوسی از طریق تصویرکردن اخلاقیات در حیطهی ارزشهای اجتماعی ماندگار شد و از تغییر زبان هم جلوگیری کرد.
اینجانب سعی کردهام که نثر شاهنامه را به زبان و نوشتار رایج امروز ایران بنویسم، یعنی برخلاف شاهنامه که واژهی عربی ندارد یا کم دارد، از آوردن واژههای عربی خودداری نکردم تا به زبان امروز نزدیک باشد.»
در بخشی از آغاز داستان زال و رودابه میخوانیم:
«دستان به جای پدر نشست و با فراست به امور پرداخت. روزی به قصد شکار، به صحرا رفت و به نزدیکی سرزمین کابل رسید. فرمانروای کابل، مهراب، از نوادگان ضحاک، مطیع و خراج گذار سام بود. پادشاه کابل با شنیدن نزدیکی دستان به کابل با هدایای بیشمار به استقبال آمد. زال مهراب را به حضور میپذیرد، از دیدار او شادمانی میکند و از وی میخواهد هر درخواستی که دارد بگوید تا برآورده شود. مهراب تقاضا میکند که به عنوان مهمان به سرای او درآید.