کتاب قتل ساقدوش نوشته روت رندل با ترجمه فرناز تیمورازف، توسط انتشارات قطره به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات, رمان, رمان خارجی, داستان خارجی, کتابخانهی ادبیات جهان می باشد.
همان موقع رئیس گفت: «درسته، حیف که مرد متأهل اینجا زیاد نیست که حرفم را تأیید کنه،ها جک؟ مثلاً چارلی هَتون. یک مر... در... بهش چی میگن؟»
«از من نپرس. اصلاً چه اهمیتی داره؟ تو همیشه اصطلاحات خودت را داری. قرار بود یک مهمانی مردانه راه بیندازیم نه جلسهی عمومی سالانه. الان یکی را لازم داریم که شور و حالی به اوضاع بده.»
«مثل چارلی. فکر میکنی کدوم گوری مونده؟»
«گفت دیر میآد. داره کامیون را از لیدز میآره.»
«شاید اول رفته خونه.»
«نه، نمیره. آخرین حرفی که چهارشنبه بهم زد این بود که “جک، جمعه به مهمانی پر سر و صدایت میآم حتی اگه مجبور بشوم دل و رودهی کامیون را بیرون بریزم. به لیلین هم گفتهام منتظرم نباشه.” نه، اول از همه میآد اینجا.»
«فقط امیدوارم اتفاقی واسهاش نیفتاده باشه.»
«مثلاً چه اتفاقی؟»
«خب، دو بار کامیونش را دزدیدهاند. ندزدیدهاند؟»
جک گفت: «جورج، خیلی حرف مفت میزنی.» ولی خودش هم داشت نگران میشد. ساعت نه و نیم بود و یک ساعت دیگر دراگن تعطیل میشد. قرار بود چارلی ساقدوشش باشد. چه عروسی دلپذیری میشد اگر ساقدوشش را نیمهشب جایی در منطقهی میدلَند با سر و صورت له و لورده پیدا میکردند.
کتاب قتل ساقدوش نوشته روت رندل با ترجمه فرناز تیمورازف، توسط انتشارات قطره به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات, رمان, رمان خارجی, داستان خارجی, کتابخانهی ادبیات جهان می باشد.
همان موقع رئیس گفت: «درسته، حیف که مرد متأهل اینجا زیاد نیست که حرفم را تأیید کنه،ها جک؟ مثلاً چارلی هَتون. یک مر... در... بهش چی میگن؟»
«از من نپرس. اصلاً چه اهمیتی داره؟ تو همیشه اصطلاحات خودت را داری. قرار بود یک مهمانی مردانه راه بیندازیم نه جلسهی عمومی سالانه. الان یکی را لازم داریم که شور و حالی به اوضاع بده.»
«مثل چارلی. فکر میکنی کدوم گوری مونده؟»
«گفت دیر میآد. داره کامیون را از لیدز میآره.»
«شاید اول رفته خونه.»
«نه، نمیره. آخرین حرفی که چهارشنبه بهم زد این بود که “جک، جمعه به مهمانی پر سر و صدایت میآم حتی اگه مجبور بشوم دل و رودهی کامیون را بیرون بریزم. به لیلین هم گفتهام منتظرم نباشه.” نه، اول از همه میآد اینجا.»
«فقط امیدوارم اتفاقی واسهاش نیفتاده باشه.»
«مثلاً چه اتفاقی؟»
«خب، دو بار کامیونش را دزدیدهاند. ندزدیدهاند؟»
جک گفت: «جورج، خیلی حرف مفت میزنی.» ولی خودش هم داشت نگران میشد. ساعت نه و نیم بود و یک ساعت دیگر دراگن تعطیل میشد. قرار بود چارلی ساقدوشش باشد. چه عروسی دلپذیری میشد اگر ساقدوشش را نیمهشب جایی در منطقهی میدلَند با سر و صورت له و لورده پیدا میکردند.