کتاب عقل و احساس نوشته جین آستین با ترجمه وحید منوچهری واحد, توسط انتشارات جامی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی میباشد.
رمانی که می خوانید حکایت از زمان مرگ آقای «هنری دشوود» پدر النیور و ماریان آغاز میشود. آقای «دشوود» مرد ثروتمندی است که دوبار ازدواج کرده و از ازدواج اولش پسری به نام «جان» دارد. الینور، ماریان و مارگرت بچه های همسر دومش هستند. آقای «دشوود» به دلایلی مجبور میشود ارثیه اش را به پسرش «جان» بسپارد و در عوض از او قول میگیرد که رفاه نامادری و خواهرانش را تامین کند. اما اوضاع مطابق میل آقای «دشوود» پیش نمی رود. پسرش بعد از مرگ او با همسر و فرزندش به خانه پدری که «نورلند» نام دارد، می آید و ساکن میشود. خانم دشوود و دخترها حکم مهمان پیدا میکنند.
در مدتی که این خانواده با هم زندگی میکنند برادر همسر آقای «جان» که ادوارد نام دارد به آنجا میآید و درگیر رابطهی عاطفی با الینور میشود. پس از مدتی خانم «دشوود» و دخترانش خانه را ترک میکنند و در خانهی ویلایی کوچکی دور از نورلند ساکن میشوند. الینور و ادوارد از هم دور میشوند. از طرفی در زندگی جدید خانواده «دشوود» آشنایان زیادی پیدا میکنند. مردی به نام «کلنل برندون» که مردی جاافتاده است عاشق خواهر کوچکتر ماریان میشود . اما ماریان زیبا و مفتونکننده این عشق را نمیپذیرد. مدت کوتاهی بعد او با مرد دیگری برخورد میکند. ویلوبی مرد جوان پر شوری است که ماریان را عاشق خود میکند.....
کتاب عقل و احساس نوشته جین آستین با ترجمه وحید منوچهری واحد, توسط انتشارات جامی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی میباشد.
رمانی که می خوانید حکایت از زمان مرگ آقای «هنری دشوود» پدر النیور و ماریان آغاز میشود. آقای «دشوود» مرد ثروتمندی است که دوبار ازدواج کرده و از ازدواج اولش پسری به نام «جان» دارد. الینور، ماریان و مارگرت بچه های همسر دومش هستند. آقای «دشوود» به دلایلی مجبور میشود ارثیه اش را به پسرش «جان» بسپارد و در عوض از او قول میگیرد که رفاه نامادری و خواهرانش را تامین کند. اما اوضاع مطابق میل آقای «دشوود» پیش نمی رود. پسرش بعد از مرگ او با همسر و فرزندش به خانه پدری که «نورلند» نام دارد، می آید و ساکن میشود. خانم دشوود و دخترها حکم مهمان پیدا میکنند.
در مدتی که این خانواده با هم زندگی میکنند برادر همسر آقای «جان» که ادوارد نام دارد به آنجا میآید و درگیر رابطهی عاطفی با الینور میشود. پس از مدتی خانم «دشوود» و دخترانش خانه را ترک میکنند و در خانهی ویلایی کوچکی دور از نورلند ساکن میشوند. الینور و ادوارد از هم دور میشوند. از طرفی در زندگی جدید خانواده «دشوود» آشنایان زیادی پیدا میکنند. مردی به نام «کلنل برندون» که مردی جاافتاده است عاشق خواهر کوچکتر ماریان میشود . اما ماریان زیبا و مفتونکننده این عشق را نمیپذیرد. مدت کوتاهی بعد او با مرد دیگری برخورد میکند. ویلوبی مرد جوان پر شوری است که ماریان را عاشق خود میکند.....