کتاب عصرهای کریسکان (خاطرات امیر سعیدزاده) نوشته کیانوش گلزار راغب, توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات فارسی، خاطرات، زندگینامه، سرگذشتنامه
خاطرات امیر سعیدزاده (سعید سردشتی) آزاده کرد است که در کتاب عصرهای کریسکان گردآوری شده است. امیر سعیدزاده بیش از شش سال در زندانهای گروه کومله و دموکرات شکنجه شده است. او تقریبا تنها نجات یافته از زندان مخوف کریسکان است و بقیه هم بندیهای او همه بدون محاکمه اعدام شدهاند. کریسکان منطقهای در کردستان عراق است که پس از پاکسازی سردشت تبدیل به مقر اصلی گروهکهای تجزیهطلب شد و آن ها در آنجا زندانی دایر کرده بودند. راوی کتاب عصرهای کریسکان نیز چندسالی را در این زندان اسیر بوده است.
«به سراغم میآیند و با شلنگ به جانم میافتند. آنقدر کتکم میزنند که از حال میروم. تمام بدنم کبود شده و سر و صورت و بینی و باسنم زخمی میشود. با جوالدوز به جانم میافتند و بدنم را سوراخ سوراخ میکنند. بعد داخل تنوری که تازه خاموش شده و دیواره و خاکسترش داغ داغ است میاندازند و آرام آرام عرق میکنم و نم نم تب میکنم. یواش یواش بوی پختگی بدنم را حس می کنم و به ناچار فریاد میزنم. همینکه میخواهم سرم را از تنور بیرون بیاورم با قنداق بر سرم میکوبند و داخل خاکستر داغ میافتم. پوستم تاول میزند... نیم پز میشوم...فریاد میزنم...»
با خواندن کتاب عصرهای کریسکان با سرنوشت غم انگیز هموطنان کرد آشنا میشوید و به عمق فجایع ضد انقلاب دموکرات و کومله پی میبرید.
کتاب عصرهای کریسکان (خاطرات امیر سعیدزاده) نوشته کیانوش گلزار راغب, توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات فارسی، خاطرات، زندگینامه، سرگذشتنامه
خاطرات امیر سعیدزاده (سعید سردشتی) آزاده کرد است که در کتاب عصرهای کریسکان گردآوری شده است. امیر سعیدزاده بیش از شش سال در زندانهای گروه کومله و دموکرات شکنجه شده است. او تقریبا تنها نجات یافته از زندان مخوف کریسکان است و بقیه هم بندیهای او همه بدون محاکمه اعدام شدهاند. کریسکان منطقهای در کردستان عراق است که پس از پاکسازی سردشت تبدیل به مقر اصلی گروهکهای تجزیهطلب شد و آن ها در آنجا زندانی دایر کرده بودند. راوی کتاب عصرهای کریسکان نیز چندسالی را در این زندان اسیر بوده است.
«به سراغم میآیند و با شلنگ به جانم میافتند. آنقدر کتکم میزنند که از حال میروم. تمام بدنم کبود شده و سر و صورت و بینی و باسنم زخمی میشود. با جوالدوز به جانم میافتند و بدنم را سوراخ سوراخ میکنند. بعد داخل تنوری که تازه خاموش شده و دیواره و خاکسترش داغ داغ است میاندازند و آرام آرام عرق میکنم و نم نم تب میکنم. یواش یواش بوی پختگی بدنم را حس می کنم و به ناچار فریاد میزنم. همینکه میخواهم سرم را از تنور بیرون بیاورم با قنداق بر سرم میکوبند و داخل خاکستر داغ میافتم. پوستم تاول میزند... نیم پز میشوم...فریاد میزنم...»
با خواندن کتاب عصرهای کریسکان با سرنوشت غم انگیز هموطنان کرد آشنا میشوید و به عمق فجایع ضد انقلاب دموکرات و کومله پی میبرید.