کتاب شاهکار نوشته امیل زولا ترجمه علی اکبر معصوم بیگی توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل، رمان خارجی، ادبیات داستانی، داستانهای فرانسوی میباشد.
در همین ایام با هنرمندانى آشنا شد و دوستى گرفت که مقدر بود پیشوایان مکتب نوظهور امپرسیونیسم باشند. افزون بر این ارتباطش با سزان نیز نظم و ترتیبى یافت. سرانجام در 1862 هنگامى که گرسنه و سرمازده و بیمار در گوشهى خانهى اجارهاى کثیفى افتاده بود که محل آمد و شد دزدان و روسپیان و قوادان بود چندتایى از شعرهایش براى چاپ در یک روزنامهى محلى پذیرفته شده و از سوى دیگر، باز هم یکى از دوستان پدرش شغلى در شرکت انتشاراتى هاشت براى او دستوپا کرد.
در طى هشت سال بعدى زولا بهعنوان روزنامهنگار و نویسندهاى جنجالى و بحثانگیز آوازهاى یافت و دفاعش از یک نقاش تحقیر شده، ادوارد مانه، به ویژه او را بهعنوان یک شورشى در جامعه جا انداخت. در این زمان با انتشار رُمان ترزراکن (1867) انگ «ادبیات گندیده و بویناک… تودهاى از خون و لجن» بر کارش زدند. این واکنش افراطى براى او شهرت چشمگیرى همراه آورد و زولا نیز از اینگونه خردهگیرىها بیمى نداشت. در همین ضمن هاشت را ترک گفت و بهعنوان نویسندهاى آزاد و مستقل، براى مجلهها و گاهنامههاى گوناگون به کار پرداخت. با الکساندر اوبر[1] که پیشهى دوزندگى داشت آشنایى یافت و سرانجام با او پیمان زناشویى بست و به خانهى کوچکى در نزدیکى مونمارتر نقل مکان کرد. در این هنگام همهى وقتش را به خواندن وسیع
فلسفه، تاریخ، و فیزیولوژى مىگذراند؛ سپس با برادران گنکور آشنایى گرفت و هم اینان در شکل بخشیدن به فلسفهى ادبىاش به او یارى رساندند. سرانجام آمادگى یافت تا طرح فکرى را دراندازد که به کار عمدهى سراسر زندگىاش بدل شد: روگون ماکار : تاریخ طبیعى و اجتماعى خانوادهاى در دوران امپراتورى دوم که با دارایى خانوادهى روگون ماکار آغاز شد و با نانا (1885)، ژرمینال (1880) زمین (1887) ادامه یافت و با دکتر پاسکال (1893) به پایان رسید. همچنانکه خود زولا در پیشگفتار دارایى توضیح مىدهد هدف او کاوش در خانوادهاى خیالى و نقل داستانى به شیوهى علمى است تا از این راه تأثیرات ناگزیر وراثت و محیط را بر این خانوادهى گسترده و بر جامعهاى که این خانواده در سراسر دوران امپراتورى دوم (1851 تا 1870) در آن زیسته است باز نماید....
کتاب شاهکار نوشته امیل زولا ترجمه علی اکبر معصوم بیگی توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل، رمان خارجی، ادبیات داستانی، داستانهای فرانسوی میباشد.
در همین ایام با هنرمندانى آشنا شد و دوستى گرفت که مقدر بود پیشوایان مکتب نوظهور امپرسیونیسم باشند. افزون بر این ارتباطش با سزان نیز نظم و ترتیبى یافت. سرانجام در 1862 هنگامى که گرسنه و سرمازده و بیمار در گوشهى خانهى اجارهاى کثیفى افتاده بود که محل آمد و شد دزدان و روسپیان و قوادان بود چندتایى از شعرهایش براى چاپ در یک روزنامهى محلى پذیرفته شده و از سوى دیگر، باز هم یکى از دوستان پدرش شغلى در شرکت انتشاراتى هاشت براى او دستوپا کرد.
در طى هشت سال بعدى زولا بهعنوان روزنامهنگار و نویسندهاى جنجالى و بحثانگیز آوازهاى یافت و دفاعش از یک نقاش تحقیر شده، ادوارد مانه، به ویژه او را بهعنوان یک شورشى در جامعه جا انداخت. در این زمان با انتشار رُمان ترزراکن (1867) انگ «ادبیات گندیده و بویناک… تودهاى از خون و لجن» بر کارش زدند. این واکنش افراطى براى او شهرت چشمگیرى همراه آورد و زولا نیز از اینگونه خردهگیرىها بیمى نداشت. در همین ضمن هاشت را ترک گفت و بهعنوان نویسندهاى آزاد و مستقل، براى مجلهها و گاهنامههاى گوناگون به کار پرداخت. با الکساندر اوبر[1] که پیشهى دوزندگى داشت آشنایى یافت و سرانجام با او پیمان زناشویى بست و به خانهى کوچکى در نزدیکى مونمارتر نقل مکان کرد. در این هنگام همهى وقتش را به خواندن وسیع
فلسفه، تاریخ، و فیزیولوژى مىگذراند؛ سپس با برادران گنکور آشنایى گرفت و هم اینان در شکل بخشیدن به فلسفهى ادبىاش به او یارى رساندند. سرانجام آمادگى یافت تا طرح فکرى را دراندازد که به کار عمدهى سراسر زندگىاش بدل شد: روگون ماکار : تاریخ طبیعى و اجتماعى خانوادهاى در دوران امپراتورى دوم که با دارایى خانوادهى روگون ماکار آغاز شد و با نانا (1885)، ژرمینال (1880) زمین (1887) ادامه یافت و با دکتر پاسکال (1893) به پایان رسید. همچنانکه خود زولا در پیشگفتار دارایى توضیح مىدهد هدف او کاوش در خانوادهاى خیالى و نقل داستانى به شیوهى علمى است تا از این راه تأثیرات ناگزیر وراثت و محیط را بر این خانوادهى گسترده و بر جامعهاى که این خانواده در سراسر دوران امپراتورى دوم (1851 تا 1870) در آن زیسته است باز نماید....