کتاب رمان انگلیسی Shield of Sparrows اثر Devney Perry توسط انتشارات Entangled: Red Tower Books به چاپ رسیده است.
خدایان هیولاها را به پنج پادشاهی فرستادند تا به فانیها یادآوری کنند که باید زانو بزنند.
من زندگیام را در زانو زدن گذراندهام - در برابر اراده آنها و پدرم. به عنوان یک شاهزاده خانم، تنها وظیفه من این است که تاج را بر سر بگذارم و از پادشاه اطاعت کنم.
من هرگز قرار نبود حکومت کنم. هرگز قرار نبود بجنگم. و هرگز قرار نبود دختری باشم که با خون خودش پیمانی باستانی را مهر و موم میکند.
اما این روز سرنوشتسازی را که وارد اتاق تاج و تخت پدرم شدم تغییر داد. روزی که یک شکارچی هیولای افسانهای به سواحل ما سفر کرد. روزی که یک شاهزاده زندگی مرا نابود کرد.
حالا من در کنار جنگجویی که از من به اندازه من متنفر است، از سرزمینهای خیانتکار عبور میکنم - وابسته به آیندهای که خودم انتخاب نکردهام و شوهری که به سختی میشناسم.
همه میخواهند من چیزی باشم که نیستم - یک ملکه، یک جاسوس، یک قربانی.
اما اگر نقشی را که برای من انتخاب شده بود، رد کنم چه؟ اگر قوانین خودم را وضع کنم چه؟ اگر قدرتی در دست کم گرفته شدن وجود داشته باشد چه؟
چرا خرید از آژانس کتاب؟
خرید از آژانس کتاب به شما این اطمینان را میدهد که نسخه اصلی و بهروز کتاب رمان انگلیسی Shield of Sparrows را دریافت خواهید کرد. ما با ارائه خدمات سریع، ارسال امن و قیمت مناسب، تجربه خریدی آسان و مطمئن را برای شما فراهم میآوریم.
برای خرید این کتاب و مشاهده کتابهای دیگر، به فروشگاه آنلاین آژانس کتاب مراجعه کنید.
کتاب رمان انگلیسی Shield of Sparrows اثر Devney Perry توسط انتشارات Entangled: Red Tower Books به چاپ رسیده است.
خدایان هیولاها را به پنج پادشاهی فرستادند تا به فانیها یادآوری کنند که باید زانو بزنند.
من زندگیام را در زانو زدن گذراندهام - در برابر اراده آنها و پدرم. به عنوان یک شاهزاده خانم، تنها وظیفه من این است که تاج را بر سر بگذارم و از پادشاه اطاعت کنم.
من هرگز قرار نبود حکومت کنم. هرگز قرار نبود بجنگم. و هرگز قرار نبود دختری باشم که با خون خودش پیمانی باستانی را مهر و موم میکند.
اما این روز سرنوشتسازی را که وارد اتاق تاج و تخت پدرم شدم تغییر داد. روزی که یک شکارچی هیولای افسانهای به سواحل ما سفر کرد. روزی که یک شاهزاده زندگی مرا نابود کرد.
حالا من در کنار جنگجویی که از من به اندازه من متنفر است، از سرزمینهای خیانتکار عبور میکنم - وابسته به آیندهای که خودم انتخاب نکردهام و شوهری که به سختی میشناسم.
همه میخواهند من چیزی باشم که نیستم - یک ملکه، یک جاسوس، یک قربانی.
اما اگر نقشی را که برای من انتخاب شده بود، رد کنم چه؟ اگر قوانین خودم را وضع کنم چه؟ اگر قدرتی در دست کم گرفته شدن وجود داشته باشد چه؟