کتاب فلیکس و جشن تولد بچه های دنیا نوشته آنت لنگن ترجمه منیژه نصیری تصویرگری کنستانزا دروپ توسط انتشارات زعفران به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: کودک و نوجوان، داستان کودک، گروه سنی 7 تا 11 سال
سوفی هنگامی که کادوی تولد بزرگ و عجیبی را که مردم فرانسه به امریکا داده اند می بیند حسابی به فکر فرو می رود، یعنی چه مدت طول کشیده تا کادو را باز کنند؟ فلیکس هم به این فکر می کند که چطور می تواند برای تولد سوفی که چند روز دیگر است هدیه ای عالی و خوش حال کننده تهیه کند؛ فلیکس تصمیم می گیرد به مکان های گوناگونی سفر کند تا هدیه ای خوب به سوفی بدهد، او در این سفر با جشن تولدهایی که در جاهای مختلف برگزار می شود آشنا می گردد و ماجراهایی جذاب و هیجان انگیز را تجربه می کند. با او همراه شوید و نامه ها و عکس هایی را برای سوفی می فرستد خودتان مشاهده کنید.
صدای آهنگ جشن تولد آنتونیا می آمد. آن جا ستاره ی رنگارنگی را با طناب آویزان کرده بودند. ته بازوهای ستاره، ریش ریش بود. همه ی مهمان ها زیر آن جمع شدند و چشم های آنتونیا را بستند. خواهر بزرگش چندبار او را دور خودش چرخاند. همه ی مهمان ها شعری می خواندند که می گفت: “بزن، بزن، بزن، اما جانت را از دست نده…” توی شعرشان حتی اسم پرتقال و نیشکر را هم می برند. عجیب نیست؟ آنتونیا هم با چوبی به ستاره ضربه می زد.
آنتونیا چوب را محکم در هوا تکان می داد و مهمان ها جیغ می زندند: “بالاتر”، “محکم تر” یا “جلوتر!” بعضی ها هم اشتباهی آدرس می دادند تا او گیج شود. فرقی نمی کرد، چون یک دفعه آنتونیا به ستاره ضربه زد. فوری بارانی از شکلات، بادام زمینی، پرتقال و میوه های رنگارنگ و خیلی چیزهای دیگر که من حتی اسم شان را هم نمی دانستم، بارید. بچه ها به سرعت برق همه چیز را جمع کردند.
کتاب فلیکس و جشن تولد بچه های دنیا نوشته آنت لنگن ترجمه منیژه نصیری تصویرگری کنستانزا دروپ توسط انتشارات زعفران به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: کودک و نوجوان، داستان کودک، گروه سنی 7 تا 11 سال
سوفی هنگامی که کادوی تولد بزرگ و عجیبی را که مردم فرانسه به امریکا داده اند می بیند حسابی به فکر فرو می رود، یعنی چه مدت طول کشیده تا کادو را باز کنند؟ فلیکس هم به این فکر می کند که چطور می تواند برای تولد سوفی که چند روز دیگر است هدیه ای عالی و خوش حال کننده تهیه کند؛ فلیکس تصمیم می گیرد به مکان های گوناگونی سفر کند تا هدیه ای خوب به سوفی بدهد، او در این سفر با جشن تولدهایی که در جاهای مختلف برگزار می شود آشنا می گردد و ماجراهایی جذاب و هیجان انگیز را تجربه می کند. با او همراه شوید و نامه ها و عکس هایی را برای سوفی می فرستد خودتان مشاهده کنید.
صدای آهنگ جشن تولد آنتونیا می آمد. آن جا ستاره ی رنگارنگی را با طناب آویزان کرده بودند. ته بازوهای ستاره، ریش ریش بود. همه ی مهمان ها زیر آن جمع شدند و چشم های آنتونیا را بستند. خواهر بزرگش چندبار او را دور خودش چرخاند. همه ی مهمان ها شعری می خواندند که می گفت: “بزن، بزن، بزن، اما جانت را از دست نده…” توی شعرشان حتی اسم پرتقال و نیشکر را هم می برند. عجیب نیست؟ آنتونیا هم با چوبی به ستاره ضربه می زد.
آنتونیا چوب را محکم در هوا تکان می داد و مهمان ها جیغ می زندند: “بالاتر”، “محکم تر” یا “جلوتر!” بعضی ها هم اشتباهی آدرس می دادند تا او گیج شود. فرقی نمی کرد، چون یک دفعه آنتونیا به ستاره ضربه زد. فوری بارانی از شکلات، بادام زمینی، پرتقال و میوه های رنگارنگ و خیلی چیزهای دیگر که من حتی اسم شان را هم نمی دانستم، بارید. بچه ها به سرعت برق همه چیز را جمع کردند.