کتاب فراتر از نظم 12 قانون دیگر برای زندگی نوشته جردن پیترسون ترجمه ویدا کرمی توسط انتشارات ذهن آویز با موضوع روانشناسی، روانشناسی موفقیت، راه و رسم زندگی به چاپ رسیده است.
نویسنده کتاب زمانی که جهان در اوج گرفتاری بحران همه گیری ویروس کرونا بود و خودش در بیمارستان بستری بود، شروع به نگارش این اثر کرد تا به بیان مسائلی بپردازد که خواننده توجه خود را به چیزی غیر از بیماری کرونا معطوف کند. کتاب با ارائه 12 قانون به خواننده جرئت می دهد تا به درستی به مسائل بنگرد و آن گونه که می خواهد زندگی کند و از پس مشکلات برآید. هدف اصلی کتاب بیان نحوه جلوگیری موثر از خطرات امنیت و کنترل بیش از حد آن و گشودن راهی است تا خواننده امنیت کافی برای مهار ترس و یادگیری مداوم را در خود جست و جو کند.
نظم و انضباطی که تمرکز بر یک چیز را ممکن می سازد، از جوانی آغاز می شود. در سنین بسیار کم، کودکان احساسات و انگیزه های متعددی را تنظیم می کنند که غرایز اصلی بقای آن ها را با استراتژی های همکاری و رقابتی که دیگران را به طور داوطلبانه دخیل می سازند، ترکیب می کند (و کودکانی که خوش شانس هستند، این کار را به گونه ای مدیریت می کنند که همزمان از نظر اجتماعی مطلوب و از نظر روانی سالم است). وقتی تجربه شخصی یک کودک، با ظهور یک سیستم غریزی (در هنگام گرسنگی، خشم، خستگی یا سرما) دچار اختلال می شود، والدین خوب برای حل مشکلی دست به کار می شوند که در یکپارچگی آسیب پذیر کودک یا آموزش برای حل مسئله اختلال ایجاد می کند. وقتی فرآیند آموزش با دقت کامل تکمیل شده باشد، کودک برای پیوستن به دنیای اجتماعی آماده است. این امر باید در چهار سالگی اتفاق بیفتد در غیر این صورت هرگز اتفاق نمی افتد. یک کودک باید به اندازه کافی خود را ساماندهی کند تا برای همسالان چهارساله اش مطلوب باشد یا ریسک طردشدگی دائم از طرف اجتماع را بپذیرد. کودکی که در آن سنین، همچنان دچار بهانه گیری و خشم می شود، دقیقا با این خطر مواجه است.
فرایند ادغام با همسالان (دوستان) برای کودک آموزش دیده یا خوش شانس، تحقق می یابد. وقتی کودکی با دیگران بازی می کند، خود را منضبط می کند. او در حال یاد گرفتن این است که تمام انگیزه های رقابتی خود را مطیع قوانین بازی کند (یک چیز، علی رغم تعدد قوانین: یاد گرفتن اینکه خود را مطیع قوانین و اهداف مشخصی کند). برای بازی کردن به این شکل، او باید خود را به یک واحد فردی عملکردی در یک ماشین اجتماعی بزرگ تر تبدیل کند. می توان این امر را قربانی کردن فردیت تعبیر کرد اگر فردیت به مثابه انتخاب نامحدود رضامندی آنی باشد؛ اما به طور دقیق تر، این رشد فردیت است که در سطح بالاتری در نظر گرفته می شود…
کتاب فراتر از نظم 12 قانون دیگر برای زندگی نوشته جردن پیترسون ترجمه ویدا کرمی توسط انتشارات ذهن آویز با موضوع روانشناسی، روانشناسی موفقیت، راه و رسم زندگی به چاپ رسیده است.
نویسنده کتاب زمانی که جهان در اوج گرفتاری بحران همه گیری ویروس کرونا بود و خودش در بیمارستان بستری بود، شروع به نگارش این اثر کرد تا به بیان مسائلی بپردازد که خواننده توجه خود را به چیزی غیر از بیماری کرونا معطوف کند. کتاب با ارائه 12 قانون به خواننده جرئت می دهد تا به درستی به مسائل بنگرد و آن گونه که می خواهد زندگی کند و از پس مشکلات برآید. هدف اصلی کتاب بیان نحوه جلوگیری موثر از خطرات امنیت و کنترل بیش از حد آن و گشودن راهی است تا خواننده امنیت کافی برای مهار ترس و یادگیری مداوم را در خود جست و جو کند.
نظم و انضباطی که تمرکز بر یک چیز را ممکن می سازد، از جوانی آغاز می شود. در سنین بسیار کم، کودکان احساسات و انگیزه های متعددی را تنظیم می کنند که غرایز اصلی بقای آن ها را با استراتژی های همکاری و رقابتی که دیگران را به طور داوطلبانه دخیل می سازند، ترکیب می کند (و کودکانی که خوش شانس هستند، این کار را به گونه ای مدیریت می کنند که همزمان از نظر اجتماعی مطلوب و از نظر روانی سالم است). وقتی تجربه شخصی یک کودک، با ظهور یک سیستم غریزی (در هنگام گرسنگی، خشم، خستگی یا سرما) دچار اختلال می شود، والدین خوب برای حل مشکلی دست به کار می شوند که در یکپارچگی آسیب پذیر کودک یا آموزش برای حل مسئله اختلال ایجاد می کند. وقتی فرآیند آموزش با دقت کامل تکمیل شده باشد، کودک برای پیوستن به دنیای اجتماعی آماده است. این امر باید در چهار سالگی اتفاق بیفتد در غیر این صورت هرگز اتفاق نمی افتد. یک کودک باید به اندازه کافی خود را ساماندهی کند تا برای همسالان چهارساله اش مطلوب باشد یا ریسک طردشدگی دائم از طرف اجتماع را بپذیرد. کودکی که در آن سنین، همچنان دچار بهانه گیری و خشم می شود، دقیقا با این خطر مواجه است.
فرایند ادغام با همسالان (دوستان) برای کودک آموزش دیده یا خوش شانس، تحقق می یابد. وقتی کودکی با دیگران بازی می کند، خود را منضبط می کند. او در حال یاد گرفتن این است که تمام انگیزه های رقابتی خود را مطیع قوانین بازی کند (یک چیز، علی رغم تعدد قوانین: یاد گرفتن اینکه خود را مطیع قوانین و اهداف مشخصی کند). برای بازی کردن به این شکل، او باید خود را به یک واحد فردی عملکردی در یک ماشین اجتماعی بزرگ تر تبدیل کند. می توان این امر را قربانی کردن فردیت تعبیر کرد اگر فردیت به مثابه انتخاب نامحدود رضامندی آنی باشد؛ اما به طور دقیق تر، این رشد فردیت است که در سطح بالاتری در نظر گرفته می شود…