کتاب خروج آخر نوشته فدریکو اکسا با ترجمه آریو یزدان بخش, توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان خارجی، ادبیات داستانی, داستان خارجی میباشد.
درست در زمانی که تدمک کای می رفت تیری به مغزش شلیک کند، مردی ناشناس با سماجت خاصی زنگ خانه اش را به صدا در می آورد و سرنوشتش را تغییر می دهد. سپس تد به روی میز کارش یادداشتی را با خط خودش می بیند به این مضمون: در را باز کن. این آخرین شانست است. ولی او به یاد نمی آورد که این کمات را نوشته باشد.
تد مک کای میرفت تیری به مغز خودش شلیک کند که صدای زنگ با سماجت خاصی به صدا درآمد.
او صبر کرد. با حضور کسی پشت در، فشار دادن بر روی ماشه برایش غیر ممکن بنظر میرسید.
– هر کی هستی برو.
اما مهمان ناخوانده با اصرار زیاد فریاد میزد:
– می دانم که شما منتظر من هستید، باز کنید.
صدا آنچنان با وضوح در اتاق میپیچید که در یک لحظه کوتاه، تد با کنجکاوی به واقعیت حوادث پیش آمده، شک کرد.
او اطراف خودش را نگاه کرد مثل اینکه به دنبال اثبات این فریاد در اتاق سوت و کورش، میان کتابهای حسابداریش، کپی تابلو مونه[2]، میز تحریر و در آخر نامهای که همه چیز را برای هلی توضیح داده بود، میگشت.
– خواهش میکنم باز کنید.
کتاب خروج آخر نوشته فدریکو اکسا با ترجمه آریو یزدان بخش, توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان خارجی، ادبیات داستانی, داستان خارجی میباشد.
درست در زمانی که تدمک کای می رفت تیری به مغزش شلیک کند، مردی ناشناس با سماجت خاصی زنگ خانه اش را به صدا در می آورد و سرنوشتش را تغییر می دهد. سپس تد به روی میز کارش یادداشتی را با خط خودش می بیند به این مضمون: در را باز کن. این آخرین شانست است. ولی او به یاد نمی آورد که این کمات را نوشته باشد.
تد مک کای میرفت تیری به مغز خودش شلیک کند که صدای زنگ با سماجت خاصی به صدا درآمد.
او صبر کرد. با حضور کسی پشت در، فشار دادن بر روی ماشه برایش غیر ممکن بنظر میرسید.
– هر کی هستی برو.
اما مهمان ناخوانده با اصرار زیاد فریاد میزد:
– می دانم که شما منتظر من هستید، باز کنید.
صدا آنچنان با وضوح در اتاق میپیچید که در یک لحظه کوتاه، تد با کنجکاوی به واقعیت حوادث پیش آمده، شک کرد.
او اطراف خودش را نگاه کرد مثل اینکه به دنبال اثبات این فریاد در اتاق سوت و کورش، میان کتابهای حسابداریش، کپی تابلو مونه[2]، میز تحریر و در آخر نامهای که همه چیز را برای هلی توضیح داده بود، میگشت.
– خواهش میکنم باز کنید.