کتاب خاکسپاری ماهی قرمزها نوشته حسین قسامی, توسط انتشارات کتاب کوله پشتی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات فارسی, ادبیات معاصر, ادبیات داستانی, رمان ایرانی
اوس بهزاد یه ماده سگ زرد داره که خیلی باهوشه. اسمشو گذاشتهم بوسه. چون هر وقت منو میبینه میآد دور و برم تاب میخوره و یه جوری پک و پوزشو بهم میماله که انگار داره ماچم میکنه. اوس بهزاد میخنده و میگه «ماده سگ هرزه که میگن اینه.» میگه «البته ماده سگا همهشون هرزهان.»
بعدم برا اینکه حرفشو ثابت کنه شروع میکنه به خاطره تعریف کردن از سگاش. «با همین جفت چشمای خودم دیدم که پونزده تانر گردن کلفت ریخته بودن سر یه ماده. مادههه هم یه بند دوله میداد. معلوم بود خودشم همچین بیمیل نیس.
روایت دنیایی سیاه است از زبان پنج خواهر و برادر خردسال که پدری متکدی و مادری هر جایی دارند و خودشان هم مجبورند برای سیر کردن شکم کار کنند.
هر یک از چهل و سه فصل کتاب خاکسپاری ماهی قرمزها توسط یکی از خواهر و برادرها روایت میشود تا در نهایت داستان کلی شکل بگیرد.
در این اثر مضمون شر با به کار گرفتن زبانی معصومانه جلوهای دوچندان یافته است. به عبارت دیگر شر با توسل به معصومیت از حد خود فراتر میرود و بدل به شرّ مطلق میشود. وقتی مرگ و میر و جنایت و فقر و فحشا از زبان کودک نقل شود، نمیشود نشنیدهاش گرفت و گذشت. معصومیت مجروح محتضر نمیگذارد.
در بخشی از خاکسپاری ماهی قرمزها میخوانیم:
اوسبهزاد یه ماده سگ زرد داره که خیلی باهوشه. اسمش رو گذاشتهم بوسه. چون هر وقت منو میبینه میآد دور و برم تاب میخوره و یه جوری پک و پوزش رو بهم میماله که انگار داره ماچم میکنه. اوسبهزاد میخنده و میگه: «ماده سگ هرزه که میگن اینه.» میگه: «البته ماده سگا همهشون هرزهان.» بعدم برا اینکه حرفش رو ثابت کنه شروع میکنه به خاطره تعریف کردن از سگاش.
«با همین جفت چشمای خودم دیدم که پونزدهتا نر گردن کلفت ریخته بودن سر یه ماده. مادههه هم یه بند ونگه میداد. معلوم بود خودشم همچین بیمیل نیست.»
کتاب خاکسپاری ماهی قرمزها نوشته حسین قسامی, توسط انتشارات کتاب کوله پشتی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات فارسی, ادبیات معاصر, ادبیات داستانی, رمان ایرانی
اوس بهزاد یه ماده سگ زرد داره که خیلی باهوشه. اسمشو گذاشتهم بوسه. چون هر وقت منو میبینه میآد دور و برم تاب میخوره و یه جوری پک و پوزشو بهم میماله که انگار داره ماچم میکنه. اوس بهزاد میخنده و میگه «ماده سگ هرزه که میگن اینه.» میگه «البته ماده سگا همهشون هرزهان.»
بعدم برا اینکه حرفشو ثابت کنه شروع میکنه به خاطره تعریف کردن از سگاش. «با همین جفت چشمای خودم دیدم که پونزده تانر گردن کلفت ریخته بودن سر یه ماده. مادههه هم یه بند دوله میداد. معلوم بود خودشم همچین بیمیل نیس.
روایت دنیایی سیاه است از زبان پنج خواهر و برادر خردسال که پدری متکدی و مادری هر جایی دارند و خودشان هم مجبورند برای سیر کردن شکم کار کنند.
هر یک از چهل و سه فصل کتاب خاکسپاری ماهی قرمزها توسط یکی از خواهر و برادرها روایت میشود تا در نهایت داستان کلی شکل بگیرد.
در این اثر مضمون شر با به کار گرفتن زبانی معصومانه جلوهای دوچندان یافته است. به عبارت دیگر شر با توسل به معصومیت از حد خود فراتر میرود و بدل به شرّ مطلق میشود. وقتی مرگ و میر و جنایت و فقر و فحشا از زبان کودک نقل شود، نمیشود نشنیدهاش گرفت و گذشت. معصومیت مجروح محتضر نمیگذارد.
در بخشی از خاکسپاری ماهی قرمزها میخوانیم:
اوسبهزاد یه ماده سگ زرد داره که خیلی باهوشه. اسمش رو گذاشتهم بوسه. چون هر وقت منو میبینه میآد دور و برم تاب میخوره و یه جوری پک و پوزش رو بهم میماله که انگار داره ماچم میکنه. اوسبهزاد میخنده و میگه: «ماده سگ هرزه که میگن اینه.» میگه: «البته ماده سگا همهشون هرزهان.» بعدم برا اینکه حرفش رو ثابت کنه شروع میکنه به خاطره تعریف کردن از سگاش.
«با همین جفت چشمای خودم دیدم که پونزدهتا نر گردن کلفت ریخته بودن سر یه ماده. مادههه هم یه بند ونگه میداد. معلوم بود خودشم همچین بیمیل نیست.»