موضوع کتاب: تاریخ, تاریخ اروپا, برچیدگی نظام استعماری، بیداری و آگاه شدگی
کتابی که در دست دارید گزیده ای است از سخنرانی های خورخه سمپرون در دو دهه ی پایانی سده ی بیستم. گفته اند که تاریخ سده بیستم را می توان همچون رمانی آکنده از نبردها، جنگ های هراسناک و کشاکش ها خواند... اما این سده برچیدگی نظام استعماری، بیداری و آگاه شدگی مردمان بیشتر کشورها، دامن گستری آزادی ها و رسمیت یابی حقوق انسان، افزایش شمار دولت های دمکراتیک و پیشرفت های چشمگیر در زمینه های علمی، فرهنگی، بهداشتی و ... را نیز به خود دید.خورخه سمپرون از جمله روشنفکران گواهی دهنده ی رویدادهای مهم این سده است. او در نوجوانی به پیکار با نازیسم برخاست و دو سالی در اردوگاه کار اجباری بوخن والد با دشواری های بسیار زیست و دوزخ نازیسم را با پوست و گوشت خود حس کرد؛ سپس به کمونیسم روی آورد و دیرتر از آن نیز سر خورد و با آن بدرود گفت. از این رو همواره کوشیده است تا تجربه های دردناک خود را در نوشته هایش بیاورد و بر پایه ی آن ها به اندیشه ورزی پیرامون گذشته و اکنون بپردازد.
در این سخنرانی ها نویسنده چندان در پی ترتیب زمانی و تاریخی نمی رود؛ از این رو، هرچند محور اصلی سخنان اش مسائل اروپا در سده ی بیستم و اکنون و آینده ی اتحادیه ی اروپاست، اما مطالب با خاطره گویی و اندیشه ورزی های او در پهنه های فلسفی، هنری و اجتماعی و سیاسی پربارتر شده اند.
سمپرون نام این کتاب را از چامه ی پرآوازه ی پل سلان، چامه سرای رومانیایی تبار آلمانی زبان به نام «فوگ مرگ» برگرفته است. این چامه چنین آغاز می شود:
شیر سیاه سپیده دم را شامگاه می نوشیم
نیم روز و بامداد می نوشیم، شب می نوشیم
می نوشیم و می نوشیم
گوری در گودی ابرها می کَنیم، آنجا می توان به آسودگی خفت ...
موضوع کتاب: تاریخ, تاریخ اروپا, برچیدگی نظام استعماری، بیداری و آگاه شدگی
کتابی که در دست دارید گزیده ای است از سخنرانی های خورخه سمپرون در دو دهه ی پایانی سده ی بیستم. گفته اند که تاریخ سده بیستم را می توان همچون رمانی آکنده از نبردها، جنگ های هراسناک و کشاکش ها خواند... اما این سده برچیدگی نظام استعماری، بیداری و آگاه شدگی مردمان بیشتر کشورها، دامن گستری آزادی ها و رسمیت یابی حقوق انسان، افزایش شمار دولت های دمکراتیک و پیشرفت های چشمگیر در زمینه های علمی، فرهنگی، بهداشتی و ... را نیز به خود دید.خورخه سمپرون از جمله روشنفکران گواهی دهنده ی رویدادهای مهم این سده است. او در نوجوانی به پیکار با نازیسم برخاست و دو سالی در اردوگاه کار اجباری بوخن والد با دشواری های بسیار زیست و دوزخ نازیسم را با پوست و گوشت خود حس کرد؛ سپس به کمونیسم روی آورد و دیرتر از آن نیز سر خورد و با آن بدرود گفت. از این رو همواره کوشیده است تا تجربه های دردناک خود را در نوشته هایش بیاورد و بر پایه ی آن ها به اندیشه ورزی پیرامون گذشته و اکنون بپردازد.
در این سخنرانی ها نویسنده چندان در پی ترتیب زمانی و تاریخی نمی رود؛ از این رو، هرچند محور اصلی سخنان اش مسائل اروپا در سده ی بیستم و اکنون و آینده ی اتحادیه ی اروپاست، اما مطالب با خاطره گویی و اندیشه ورزی های او در پهنه های فلسفی، هنری و اجتماعی و سیاسی پربارتر شده اند.
سمپرون نام این کتاب را از چامه ی پرآوازه ی پل سلان، چامه سرای رومانیایی تبار آلمانی زبان به نام «فوگ مرگ» برگرفته است. این چامه چنین آغاز می شود:
شیر سیاه سپیده دم را شامگاه می نوشیم
نیم روز و بامداد می نوشیم، شب می نوشیم
می نوشیم و می نوشیم
گوری در گودی ابرها می کَنیم، آنجا می توان به آسودگی خفت ...