کتاب شجاعت خلاق بودن به پیوست تنگنای بشر در گفتگو با رولو می نوشته رولو می با ترجمه محمدباقر حسینی فیاض، توسط انتشارات ارجمند به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل روانشناسی، روان درمانی و مشاوره، روان درمانی وجودی, نظریه پردازان اصلی در رویکرد انسان گرا
جامعه در حال تغییر و دگرگونی است. تغییر باعث میشود که بسیاری از ما حس ازخودبیگانگی و سردرگمی داشته باشیم. حال دو راه پیش روی ماست. نخست اینکه سراسیمه و پریشان، گوشهگیر شویم و کنج عزلت اختیار کنیم، و راه دوم پروراندن و گسترش شجاعت برای خلق جامعهای بهتر است. راه دوم نیازمند شجاعت و البته خلاقیت است. شجاعت به معنای به پیش رفتن است. حتی هنگامیکه چندان امیدی به آن نیست. از همین روست که فلاسفه هستیگرای (اگزیستانسیال) همچون کییرکگارد، نیچه و سارتر شجاعت را نبود یاس نمیدانند بلکه آن را توانایی به پیش رفتن با وجود یاس میخوانند. این کتاب رویکردی به خلاقیت از دید یک روانشناس هستیگرای است. مِی خلاقیت را هدف غایی همۀ مردمان میداند (و نه صرفاً آن دسته از افرادی که از قدیم خلاق خوانده میشوند) و خلاق بودن را با بهزیستی و میل به اینکه جهان را جایی بهتر سازیم، پیوند میدهد.
رولو می " Rollo May" روانشناس آمریکایی بود که جزو نظریه پردازان اصلی در رویکرد انسان گرا و اگزیستانسیالیست به شخصیت محسوب میشود.
رولو می در ۲۱ آوریل ۱۹۰۹ در اوهایو متولد شد، اما بیشتر کودکی خود را در مارین سیتی در میشیگان سپری کرد. مِی لیسانس خود در هنرهای زیبا را در سال ۱۹۳۰ دریافت کرد، و بعد از آن، به عنوان یک نقاش و معلم دوره گرد، به دور اروپا سفر کرد. در این مدت، به یکی از کلاسهای تابستانی آلفرد آدلر رفت. او آدلر را دوست داشت اما نظریه اش را به نوعی، بیش از حد ساده انگارانه میدانست.
مِی به آمریکا برگشت تا در ۱۹۳۹ از UTS در نیویورک، مدرک الهیات بگیرد. در آنجا بود که با مکتب اگزیستانسیالسم آشنا شد. اما بعداً به روان شناسی علاقهمند شد و در انستیتو WAWI به یادگیری روانکاوی مشغول شد. در آنجا بود که با فروم و سالیوان آشنا شد و تحت تاثیر آنها قرار گرفت. می مطب خصوصی خود را در ۱۹۴۶ دایر کرد، و اولین مدرک دکتری در روان شناسی بالینی در تاریخ دانشگاه کلمبیا را دریافت کرد.
او در ۳۸ سالگی به بیماری سل مبتلا شد، و جنگ او با این بیماری، به نقطهٔ عطفی در زندگی وی تبدیل شد. در آن زمان، پزشکی زیاد پیشرفت نکرده بود و بنابراین، رولو می ساعت به ساعت و روز به روز، در یک بیمارستان در نیویورک، منتظر اعلام این موضوع بود که آیا به سلامت بازخواهد گشت، معلول خواهد شد، یا خواهد مرد. مِی مقدار زیادی از وقت خود را به مطالعه پرداخت، و یک کشف شگفت انگیز کرد: اضطراب عمیق خودش، در مقایسه با سازهای مکانیکی و متافیزیکی به نام "لیبیدو"، ارتباط بیشتری با "نبود" (مرگ، عدم وجود) داشت. خوشبختانه، مِی از بیماری خود جان سالم به در برد، اما رویکرد روانکاوی وی، از بین رفت. مابقی عمر مِی به رویکرد اگزیستانسیال به شخصیت، اختصاص داده شد.
آثار مِی شامل چند کتاب، از جمله کتاب "عشق و اراده"، و تعداد زیادی مقالهاست. علاوه بر فعالیت در مطب خصوصی خود، به تدریس در هاروارد، یِیل، پرینستون، کلمبیا، دارموت، واسار، دانشگاه نیویورک، و NSSR.
رولو مِی در اکتبر ۱۹۹۴، به علت ایست قلبی در تیبورُن، کالیفرنیا، درگذشت. رولو می 4 نوع عشق را در سنت غرب مشخص کرد: میل جنسی، اروس، فیلیا، و مهرورزی.
کتاب شجاعت خلاق بودن به پیوست تنگنای بشر در گفتگو با رولو می نوشته رولو می با ترجمه محمدباقر حسینی فیاض، توسط انتشارات ارجمند به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل روانشناسی، روان درمانی و مشاوره، روان درمانی وجودی, نظریه پردازان اصلی در رویکرد انسان گرا
جامعه در حال تغییر و دگرگونی است. تغییر باعث میشود که بسیاری از ما حس ازخودبیگانگی و سردرگمی داشته باشیم. حال دو راه پیش روی ماست. نخست اینکه سراسیمه و پریشان، گوشهگیر شویم و کنج عزلت اختیار کنیم، و راه دوم پروراندن و گسترش شجاعت برای خلق جامعهای بهتر است. راه دوم نیازمند شجاعت و البته خلاقیت است. شجاعت به معنای به پیش رفتن است. حتی هنگامیکه چندان امیدی به آن نیست. از همین روست که فلاسفه هستیگرای (اگزیستانسیال) همچون کییرکگارد، نیچه و سارتر شجاعت را نبود یاس نمیدانند بلکه آن را توانایی به پیش رفتن با وجود یاس میخوانند. این کتاب رویکردی به خلاقیت از دید یک روانشناس هستیگرای است. مِی خلاقیت را هدف غایی همۀ مردمان میداند (و نه صرفاً آن دسته از افرادی که از قدیم خلاق خوانده میشوند) و خلاق بودن را با بهزیستی و میل به اینکه جهان را جایی بهتر سازیم، پیوند میدهد.
رولو می " Rollo May" روانشناس آمریکایی بود که جزو نظریه پردازان اصلی در رویکرد انسان گرا و اگزیستانسیالیست به شخصیت محسوب میشود.
رولو می در ۲۱ آوریل ۱۹۰۹ در اوهایو متولد شد، اما بیشتر کودکی خود را در مارین سیتی در میشیگان سپری کرد. مِی لیسانس خود در هنرهای زیبا را در سال ۱۹۳۰ دریافت کرد، و بعد از آن، به عنوان یک نقاش و معلم دوره گرد، به دور اروپا سفر کرد. در این مدت، به یکی از کلاسهای تابستانی آلفرد آدلر رفت. او آدلر را دوست داشت اما نظریه اش را به نوعی، بیش از حد ساده انگارانه میدانست.
مِی به آمریکا برگشت تا در ۱۹۳۹ از UTS در نیویورک، مدرک الهیات بگیرد. در آنجا بود که با مکتب اگزیستانسیالسم آشنا شد. اما بعداً به روان شناسی علاقهمند شد و در انستیتو WAWI به یادگیری روانکاوی مشغول شد. در آنجا بود که با فروم و سالیوان آشنا شد و تحت تاثیر آنها قرار گرفت. می مطب خصوصی خود را در ۱۹۴۶ دایر کرد، و اولین مدرک دکتری در روان شناسی بالینی در تاریخ دانشگاه کلمبیا را دریافت کرد.
او در ۳۸ سالگی به بیماری سل مبتلا شد، و جنگ او با این بیماری، به نقطهٔ عطفی در زندگی وی تبدیل شد. در آن زمان، پزشکی زیاد پیشرفت نکرده بود و بنابراین، رولو می ساعت به ساعت و روز به روز، در یک بیمارستان در نیویورک، منتظر اعلام این موضوع بود که آیا به سلامت بازخواهد گشت، معلول خواهد شد، یا خواهد مرد. مِی مقدار زیادی از وقت خود را به مطالعه پرداخت، و یک کشف شگفت انگیز کرد: اضطراب عمیق خودش، در مقایسه با سازهای مکانیکی و متافیزیکی به نام "لیبیدو"، ارتباط بیشتری با "نبود" (مرگ، عدم وجود) داشت. خوشبختانه، مِی از بیماری خود جان سالم به در برد، اما رویکرد روانکاوی وی، از بین رفت. مابقی عمر مِی به رویکرد اگزیستانسیال به شخصیت، اختصاص داده شد.
آثار مِی شامل چند کتاب، از جمله کتاب "عشق و اراده"، و تعداد زیادی مقالهاست. علاوه بر فعالیت در مطب خصوصی خود، به تدریس در هاروارد، یِیل، پرینستون، کلمبیا، دارموت، واسار، دانشگاه نیویورک، و NSSR.
رولو مِی در اکتبر ۱۹۹۴، به علت ایست قلبی در تیبورُن، کالیفرنیا، درگذشت. رولو می 4 نوع عشق را در سنت غرب مشخص کرد: میل جنسی، اروس، فیلیا، و مهرورزی.