کتاب دولت و دموکراسی در عصر جهانی شدن نوشته محمد توحیدفام, توسط انتشارات روزنه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: علوم سیاسی، سیاست و حکومت، دموکراسی
دولت به منزله ابزاری در خدمت تلاش هدفمند انسان برای تنظیم امر سیاسی، یکی از عظیمترین دستاوردهای بشری و پرحضورترین واقعیت تجربه انسانی بهشمار میرود که سرشت آن گویی با نیروها، قدرتها و نهادها عجین شده است. بیشک گذر از دوران بیدولتی به عصر دولتهای بزرگ، نقش تعیینکنندهای در شکلدهی تمدن انسانی و تحقق حقوق مدنی ایفا کرده است، آنسان که میتوان گفت جوامع بشری بدون وجود دولتها هرگز نمیتوانستند منزلت امروزین را بیابند. گسترش روزافزون کارویژههای دولت، حاصل و پیآمد این نگاه بود.
ولی به مرور و به موازات وسعتیابی حوزه و قلمرو دولت، نقش مداخلهجویانه آن در زندگی انسانها افزایش یافت و از اینرو، اینسو و آنسو نغمههای مخالفت با مداخلهگرایی فزاینده دولت شدت گرفت و اندک اندک انسانها خواهان تحدید دامنه اختیارات دولت در قبال توسیع نقش خود در زندگی شدند. این امر بهتدریج معادله دولت بزرگ و جامعه کوچک را به نفع دولت کوچک و جامعه بزرگ برهم زد.
با گستردهشدن حوزه جامعه و شناسایی دموکراسی بهمثابه بهترین شکل حکومت انسانی، دولتهای مدرن در پایان سده بیستم و در آغاز سده بیستویکم شاهد گرایش کمتر بهسوی تمرکز قدرت بودند. در این سالها حتی سرسختترین طرفداران دولتهای حمایتپیشه و پدرمآب نیز نتیجه کار دولتها را مأیوسکننده خواندند. تا حدی که بعضی براین باورند، در عصر جهانی شدن شاهد افول و غروب دولت - ملت خواهیم بود
کتاب دولت و دموکراسی در عصر جهانی شدن نوشته محمد توحیدفام, توسط انتشارات روزنه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: علوم سیاسی، سیاست و حکومت، دموکراسی
دولت به منزله ابزاری در خدمت تلاش هدفمند انسان برای تنظیم امر سیاسی، یکی از عظیمترین دستاوردهای بشری و پرحضورترین واقعیت تجربه انسانی بهشمار میرود که سرشت آن گویی با نیروها، قدرتها و نهادها عجین شده است. بیشک گذر از دوران بیدولتی به عصر دولتهای بزرگ، نقش تعیینکنندهای در شکلدهی تمدن انسانی و تحقق حقوق مدنی ایفا کرده است، آنسان که میتوان گفت جوامع بشری بدون وجود دولتها هرگز نمیتوانستند منزلت امروزین را بیابند. گسترش روزافزون کارویژههای دولت، حاصل و پیآمد این نگاه بود.
ولی به مرور و به موازات وسعتیابی حوزه و قلمرو دولت، نقش مداخلهجویانه آن در زندگی انسانها افزایش یافت و از اینرو، اینسو و آنسو نغمههای مخالفت با مداخلهگرایی فزاینده دولت شدت گرفت و اندک اندک انسانها خواهان تحدید دامنه اختیارات دولت در قبال توسیع نقش خود در زندگی شدند. این امر بهتدریج معادله دولت بزرگ و جامعه کوچک را به نفع دولت کوچک و جامعه بزرگ برهم زد.
با گستردهشدن حوزه جامعه و شناسایی دموکراسی بهمثابه بهترین شکل حکومت انسانی، دولتهای مدرن در پایان سده بیستم و در آغاز سده بیستویکم شاهد گرایش کمتر بهسوی تمرکز قدرت بودند. در این سالها حتی سرسختترین طرفداران دولتهای حمایتپیشه و پدرمآب نیز نتیجه کار دولتها را مأیوسکننده خواندند. تا حدی که بعضی براین باورند، در عصر جهانی شدن شاهد افول و غروب دولت - ملت خواهیم بود