کتاب 12 قصه تصویری از سیاست نامه نوشته مژگان شیخی توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل کودک و نوجوان، داستان های نوجوان، داستان های فارسی می باشد.
سیاست نامه از آثار کهن و ارزشمند ایرانی است که مطالعه آن توسط کودکان و نوجوانان دری به سوی فرهنگ و ادب پارسی بر آن ها می گشاید.
با دلی شکسته برگشتم. نه جایی داشتم و نه پولی. شب ها در مسجد می خوابیدم و روزها هم در گوشه ای می نشستم. قصه کوتاه کنم… پس از آن، چند بار دیگر هم پیش قاضی رفتم. یک روز گفت: “تو دیوانه ای! به خاطر سختی هایی که کشیدی، مغزت آسیب دیده. من تو را نمی شناسم و از چیزهایی که می گویی، خبر ندارم.” باز هم گفتم و اصرار کردم. تندی کردم. بالاخره قاضی گفت: “گفتم که تو دیوانه شده ای! اگر بیشتر از این اصرار کنی، دستور می دهم تو را به دیوانه خانه ببرند و در آنجا زنجیرت کنند.”
ترسیدم. فهمیدم قاضی نمی خواهد پولم را پس بدهد. می دانستم اگر او حکمی بدهد، همه قبول می کنند و مرا دیوانه می دانند. با ناراحتی از آنجا بیرون آمدم. حالا نمی دانم چه کار کنم و می خواهم از این شهر بروم.
چرا خرید از آژانس کتاب؟
خرید از آژانس کتاب به شما این اطمینان را میدهد که نسخه اصلی و بهروز کتاب 12 قصه تصویری از سیاست نامه را دریافت خواهید کرد. ما با ارائه خدمات سریع، ارسال امن و قیمت مناسب، تجربه خریدی آسان و مطمئن را برای شما فراهم میآوریم.
برای خرید این کتاب و مشاهده کتابهای دیگر، به فروشگاه آنلاین آژانس کتاب مراجعه کنید.
کتاب 12 قصه تصویری از سیاست نامه نوشته مژگان شیخی توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل کودک و نوجوان، داستان های نوجوان، داستان های فارسی می باشد.
سیاست نامه از آثار کهن و ارزشمند ایرانی است که مطالعه آن توسط کودکان و نوجوانان دری به سوی فرهنگ و ادب پارسی بر آن ها می گشاید.
با دلی شکسته برگشتم. نه جایی داشتم و نه پولی. شب ها در مسجد می خوابیدم و روزها هم در گوشه ای می نشستم. قصه کوتاه کنم… پس از آن، چند بار دیگر هم پیش قاضی رفتم. یک روز گفت: “تو دیوانه ای! به خاطر سختی هایی که کشیدی، مغزت آسیب دیده. من تو را نمی شناسم و از چیزهایی که می گویی، خبر ندارم.” باز هم گفتم و اصرار کردم. تندی کردم. بالاخره قاضی گفت: “گفتم که تو دیوانه شده ای! اگر بیشتر از این اصرار کنی، دستور می دهم تو را به دیوانه خانه ببرند و در آنجا زنجیرت کنند.”
ترسیدم. فهمیدم قاضی نمی خواهد پولم را پس بدهد. می دانستم اگر او حکمی بدهد، همه قبول می کنند و مرا دیوانه می دانند. با ناراحتی از آنجا بیرون آمدم. حالا نمی دانم چه کار کنم و می خواهم از این شهر بروم.