کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است.
بهرام صادقی نه در سیاست دخالتی داشت و نه در حلقههای روشنفکری حضور پررنگی. اهل کافهنشینی نبود و بیشتر وقتش را در قهوهخانهها یا مکانهای خلوت میگذراند. دوستانش تلاش کردند او را به نشستهای ادبی و جمعهای شعر و داستان بکشانند، اما این حضورها دوام چندانی نداشت. حتی زمانی که آثار پراکندهاش در مجلاتی چون سخن و کتاب هفته گردآوری و منتشر شد، خود صادقی هیچ نقشی در ویرایش و نظارت نداشت.
در ملکوت، دکتر حاتم با تزریق «آمپول مرگ» به دیگران، نمادی از همین کشمکش درونی است؛ انسانی که میان زندگی و مرگ سرگردان مانده است. صادقی از کودکی با حس انزوا زیست و این تنهایی در جوانی به اندیشهای جدی درباره مرگ و نیستی تبدیل شد.
در دبیرستان، فضای بدبینانهای میان همشاگردیهایش شکل گرفت؛ گویی «بازی خودکشی» رایج شده بود. برخی آن را تأثیر معلمی میدانستند که گرایشهای اگزیستانسیالیستی داشت. همین سبب شد جمعی از نوجوانانِ ناامید آن سالها را «اگزی» صدا کنند.
چرا خرید از آژانس کتاب؟
خرید از آژانس کتاب به شما این اطمینان را میدهد که نسخه اصلی و بهروز کتاب چشمهایش و ملکوت را دریافت خواهید کرد. ما با ارائه خدمات سریع، ارسال امن و قیمت مناسب، تجربه خریدی آسان و مطمئن را برای شما فراهم میآوریم.
برای خرید این کتاب و مشاهده کتابهای دیگر، به فروشگاه آنلاین آژانس کتاب مراجعه کنید.
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است.
بهرام صادقی نه در سیاست دخالتی داشت و نه در حلقههای روشنفکری حضور پررنگی. اهل کافهنشینی نبود و بیشتر وقتش را در قهوهخانهها یا مکانهای خلوت میگذراند. دوستانش تلاش کردند او را به نشستهای ادبی و جمعهای شعر و داستان بکشانند، اما این حضورها دوام چندانی نداشت. حتی زمانی که آثار پراکندهاش در مجلاتی چون سخن و کتاب هفته گردآوری و منتشر شد، خود صادقی هیچ نقشی در ویرایش و نظارت نداشت.
در ملکوت، دکتر حاتم با تزریق «آمپول مرگ» به دیگران، نمادی از همین کشمکش درونی است؛ انسانی که میان زندگی و مرگ سرگردان مانده است. صادقی از کودکی با حس انزوا زیست و این تنهایی در جوانی به اندیشهای جدی درباره مرگ و نیستی تبدیل شد.
در دبیرستان، فضای بدبینانهای میان همشاگردیهایش شکل گرفت؛ گویی «بازی خودکشی» رایج شده بود. برخی آن را تأثیر معلمی میدانستند که گرایشهای اگزیستانسیالیستی داشت. همین سبب شد جمعی از نوجوانانِ ناامید آن سالها را «اگزی» صدا کنند.