کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست (تقدیر انسان را رها نمی کند لحظه به لحظه از نو نوشته می شود) نوشته هاکان منگوچ ترجمه فائزه پورعلی توسط انتشارات نسل نواندیش به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل روانشناسی، داستان های انگیزشی، تفکر میباشد
تقدیرانسان را رها نمیكند، لحظه به لحظه از نو نوشته میشود. لحظاتی میرسد كه كاری را كه گفته بودی انجام نمیدهم، انجام میدهی، چیزی را كه گفته بودی تحمل نمیكنم، تحمل میكنی، چیزی را كه دوست نداشتی دوست میداری، وقتی خیال میكنی نمیتوانی بروی، در لحظهای تصمیم به رفتن میگیری و میروی.
میگویی مردم، اما باز زندگی میكنی... این داستان سفر نویسنده و دختر جوانی به نام دنیز است كه ذهنی بههم ریخته داشت. بدون اینكه چیزی همراه خود داشته باشند در جست و جویی كه نمیدانستند چه برسرشان خواهد آمد، فقط متكی به روزیای بودند كه قسمتشان خواهدشد. در طول هفت روز سفر بیآنكه پول، غذا، لباس و مهمتر از همه چیز برنامهای داشته باشند، شهر به شهر سفر كردند و در آخر زمانیکه به جایی كه شروع كرده بودند، بازگشتند، دیگر هیچكدام مثل سابق نبودند.
آیا ممکن بود انسان فقط در هفت روز تغییر کند؟
تقدیر می توانست از نو نوشته شود؟
البته که می توانست همه چیز در هفت روز تغییر کند...
مثل شاخه نی ای که در کارگاه پس از هفت مرحله تبدیل به نی ای می شود که نغمه های نالان سر می دهد...
کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست (تقدیر انسان را رها نمی کند لحظه به لحظه از نو نوشته می شود) نوشته هاکان منگوچ ترجمه فائزه پورعلی توسط انتشارات نسل نواندیش به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل روانشناسی، داستان های انگیزشی، تفکر میباشد
تقدیرانسان را رها نمیكند، لحظه به لحظه از نو نوشته میشود. لحظاتی میرسد كه كاری را كه گفته بودی انجام نمیدهم، انجام میدهی، چیزی را كه گفته بودی تحمل نمیكنم، تحمل میكنی، چیزی را كه دوست نداشتی دوست میداری، وقتی خیال میكنی نمیتوانی بروی، در لحظهای تصمیم به رفتن میگیری و میروی.
میگویی مردم، اما باز زندگی میكنی... این داستان سفر نویسنده و دختر جوانی به نام دنیز است كه ذهنی بههم ریخته داشت. بدون اینكه چیزی همراه خود داشته باشند در جست و جویی كه نمیدانستند چه برسرشان خواهد آمد، فقط متكی به روزیای بودند كه قسمتشان خواهدشد. در طول هفت روز سفر بیآنكه پول، غذا، لباس و مهمتر از همه چیز برنامهای داشته باشند، شهر به شهر سفر كردند و در آخر زمانیکه به جایی كه شروع كرده بودند، بازگشتند، دیگر هیچكدام مثل سابق نبودند.
آیا ممکن بود انسان فقط در هفت روز تغییر کند؟
تقدیر می توانست از نو نوشته شود؟
البته که می توانست همه چیز در هفت روز تغییر کند...
مثل شاخه نی ای که در کارگاه پس از هفت مرحله تبدیل به نی ای می شود که نغمه های نالان سر می دهد...