کتاب ناز بالش نوشته هوشنگ مرادی کرمانی توسط انتشارات معین به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: رمان،رمان فارسی
روی ناز بالش پنج تا تخم درشت کدو تنبل بود تخمه ها را عین علامت سوال چیده بود این جوری(؟) تخمه فروش ناز بالش را روی دو دست گرفته بود ایستاده بود کنار خیابان انتظار می کشید آم خوبی پیدا شود هزار تومان بدهد و یکی از تخمه ها را بخرد و بخورد
تخمه فروش مثل خل و چل ها لباس پوشیده بود عین دلقک ها . تر گرما کلاه پشمی گشاد و نوک تیزی گذاشته بود سرش و پیراهن دراز آبی رنگی پوشیده بود تا قوزک پاش کلاش سفید بود و دورش خط قرمز داشت
رویه ی ناز بالش پارچه ی مخملی و سرخ بود تخم های درشت و سفید کدو تنبل روی سرخی پارچه در آفتاب درخشان تابستان برق برق می زد و چشم را می گرفت
کتاب ناز بالش نوشته هوشنگ مرادی کرمانی توسط انتشارات معین به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: رمان،رمان فارسی
روی ناز بالش پنج تا تخم درشت کدو تنبل بود تخمه ها را عین علامت سوال چیده بود این جوری(؟) تخمه فروش ناز بالش را روی دو دست گرفته بود ایستاده بود کنار خیابان انتظار می کشید آم خوبی پیدا شود هزار تومان بدهد و یکی از تخمه ها را بخرد و بخورد
تخمه فروش مثل خل و چل ها لباس پوشیده بود عین دلقک ها . تر گرما کلاه پشمی گشاد و نوک تیزی گذاشته بود سرش و پیراهن دراز آبی رنگی پوشیده بود تا قوزک پاش کلاش سفید بود و دورش خط قرمز داشت
رویه ی ناز بالش پارچه ی مخملی و سرخ بود تخم های درشت و سفید کدو تنبل روی سرخی پارچه در آفتاب درخشان تابستان برق برق می زد و چشم را می گرفت