کتاب مهمان سرای دو دنیا نوشته اریک اکانوئل اشمیت ترجمه شهلا حائری توسط انتشارات قطره به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، نمایشنامه میباشد.
ژولین: من کجا هستم؟
به جای جواب مرد آرام کلیدی به طرفش دراز می کند که ژولین می گیرد.
ژولین: حق با شماست. بهتره برم استراحت کنم.
مرد اشاره ای می کند. زن سفیدپوشی مانند او چابک و بی صدا ظاهر می شود و به طرف ژولین میرود. انگار زن بی صدا چیزی گفته است چون ژولین جواب می دهد:
ژولین: بله چمدون دارم. تو ماشینمه ولی...(در جیب بارانیش دنبال کلید می گردد و پیدا نمی کند. با ناامیدی) مهم نیست... بعدا ترتیبشو میدیم...
کارکن بازویش را می گیرد و او را به طرف راهروی الف می برد. ناگهان ژولین میایستد و برمیگردد.
ژولین: لابد باید اسمم رو بدونین... واسه این که اگه کسی کارم داشت...
مرد جوان دفتر مهمانسرا را نشانش می دهد.
ژولین: ا... اسم رو وارد کردین... خب...(به نظر کمی غافلگیر و معذب میرسد...) آره حق با شماست میرم استراحت کنم...
کارکن مهمانسرا محکم او را نگه میدارد . با هم از راهروی الف بیرون میروند. در این هنگام از راهروی ت دو نفر ظاهر میشوند. راجاپور غیب آموز که لباس منزل ابریشمی بر تن دارد، به سالن هتل نگاه میکند.
چرا خرید از آژانس کتاب؟
خرید از آژانس کتاب به شما این اطمینان را میدهد که نسخه اصلی و بهروز کتاب مهمان سرای دو دنیا را دریافت خواهید کرد. ما با ارائه خدمات سریع، ارسال امن و قیمت مناسب، تجربه خریدی آسان و مطمئن را برای شما فراهم میآوریم.
برای خرید این کتاب و مشاهده کتابهای دیگر، به فروشگاه آنلاین آژانس کتاب مراجعه کنید.
کتاب مهمان سرای دو دنیا نوشته اریک اکانوئل اشمیت ترجمه شهلا حائری توسط انتشارات قطره به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، نمایشنامه میباشد.
ژولین: من کجا هستم؟
به جای جواب مرد آرام کلیدی به طرفش دراز می کند که ژولین می گیرد.
ژولین: حق با شماست. بهتره برم استراحت کنم.
مرد اشاره ای می کند. زن سفیدپوشی مانند او چابک و بی صدا ظاهر می شود و به طرف ژولین میرود. انگار زن بی صدا چیزی گفته است چون ژولین جواب می دهد:
ژولین: بله چمدون دارم. تو ماشینمه ولی...(در جیب بارانیش دنبال کلید می گردد و پیدا نمی کند. با ناامیدی) مهم نیست... بعدا ترتیبشو میدیم...
کارکن بازویش را می گیرد و او را به طرف راهروی الف می برد. ناگهان ژولین میایستد و برمیگردد.
ژولین: لابد باید اسمم رو بدونین... واسه این که اگه کسی کارم داشت...
مرد جوان دفتر مهمانسرا را نشانش می دهد.
ژولین: ا... اسم رو وارد کردین... خب...(به نظر کمی غافلگیر و معذب میرسد...) آره حق با شماست میرم استراحت کنم...
کارکن مهمانسرا محکم او را نگه میدارد . با هم از راهروی الف بیرون میروند. در این هنگام از راهروی ت دو نفر ظاهر میشوند. راجاپور غیب آموز که لباس منزل ابریشمی بر تن دارد، به سالن هتل نگاه میکند.