کتاب مزرعه نوشته تام راب اسمیت ترجمه نادر قبله ای توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی
راوی داستان، یکی از ساکنین لندن که تنها با نام دانیل شناخته می شود، تماسی تلفنی از پدرش دریافت می کند، پدری که بعد از بازنشستگی به همراه همسرش به سوئد رفته تا به مزرعه داری بپردازد. پدر به دانیل می گوید که مادرش در بیمارستان است و برای ماه ها درگیر توهمات شدید بوده است. قبل از این که دانیل به سوئد برود، پدرش دوباره تماس می گیرد و می گوید که مادرش دکترها را مجاب کرده که او را ترخیص کنند و سپس ناپدید شده است. پس از مدتی، مادر دانیل با او تماس می گیرد و می گوید به سمت انگلیس در حرکت است و هر چیزی که پدرش به دانیل گفته، دروغی بیش نبوده است. وقتی که مادر از راه می رسد، داستانی پیچیده را تعریف می کند و می گوید که علیه او نقشه هایی ریخته اند. اما دانیل حرف کدام یک از آن ها را باید باور کند؟
وقتی تلفن را قطع کردم، کیسهی خرید را زیر و رو کردم، تمام خریدها را بیرون کشیدم، آنها را روی پیاده رو مرتب چیدم تا اینکه شیشـهی شکسـتهی سـس گوجهفرنگی را پیدا کردم. با دقت آن را برداشـتم؛ فقط تکه شیشـههای زیر برچسـب سالم مانده بودند. آن را در سطل آشغالی در نزدیکیام انداختم، سراغ خریدهای بههمریختهام برگشتم، از دستمالی برای پاک کردن سسهای اضافی استفاده کردم که شاید کاری غیرضروری بود ــ لعنت به این کیسه، مادرم مریض است ــ ولی شاید شیشه کامل شکسـته و سس گوجهفرنگی روی همهچیز پخش شده باشد؛ درهرحال در سادگی ملالتبار این کار، آرامشی وجود داشت.
کتاب مزرعه نوشته تام راب اسمیت ترجمه نادر قبله ای توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی
راوی داستان، یکی از ساکنین لندن که تنها با نام دانیل شناخته می شود، تماسی تلفنی از پدرش دریافت می کند، پدری که بعد از بازنشستگی به همراه همسرش به سوئد رفته تا به مزرعه داری بپردازد. پدر به دانیل می گوید که مادرش در بیمارستان است و برای ماه ها درگیر توهمات شدید بوده است. قبل از این که دانیل به سوئد برود، پدرش دوباره تماس می گیرد و می گوید که مادرش دکترها را مجاب کرده که او را ترخیص کنند و سپس ناپدید شده است. پس از مدتی، مادر دانیل با او تماس می گیرد و می گوید به سمت انگلیس در حرکت است و هر چیزی که پدرش به دانیل گفته، دروغی بیش نبوده است. وقتی که مادر از راه می رسد، داستانی پیچیده را تعریف می کند و می گوید که علیه او نقشه هایی ریخته اند. اما دانیل حرف کدام یک از آن ها را باید باور کند؟
وقتی تلفن را قطع کردم، کیسهی خرید را زیر و رو کردم، تمام خریدها را بیرون کشیدم، آنها را روی پیاده رو مرتب چیدم تا اینکه شیشـهی شکسـتهی سـس گوجهفرنگی را پیدا کردم. با دقت آن را برداشـتم؛ فقط تکه شیشـههای زیر برچسـب سالم مانده بودند. آن را در سطل آشغالی در نزدیکیام انداختم، سراغ خریدهای بههمریختهام برگشتم، از دستمالی برای پاک کردن سسهای اضافی استفاده کردم که شاید کاری غیرضروری بود ــ لعنت به این کیسه، مادرم مریض است ــ ولی شاید شیشه کامل شکسـته و سس گوجهفرنگی روی همهچیز پخش شده باشد؛ درهرحال در سادگی ملالتبار این کار، آرامشی وجود داشت.