کتاب قتل در خوابگاه دانشجویی نوشته آگاتا کریستی با ترجمه مجتبی عبدالله نژاد, توسط انتشارات هرمس به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: زبان و ادبیات ملل، رمان خارجی، داستان های خارجی نوجوان
خانم لمون با لحن مرددی گفت: ــ الآن نصف پرستاران بیمارستانها سیاهپوست هستند. تا جایی که میدانم خیلی هم از پرستاران انگلیسی بهتر و دلسوزترند. بگذریم... در مورد این طرح صحبت کردیم و بالاخره خواهرم راه افتاد. نه من و نه خودش نگران خانم نیکولتیس، صاحب خوابگاه، نبودیم. این خانم اخلاق متغیری داشت. گاهی خیلی مهربان و خوشبرخورد و گاهی هم... چطور بگویم؟ برعکس بود. خیلی هم پخمه و ناخنخشک بود. با وجود این چون خواهرم زن کاری و همهفنحریفی است، احتیاجی به کمک او نداشت. کلاً آدمی نیست که در مقابل بداخلاقی و ادا و اطوار بقیه جا بزند. شخصیت خودش را حفظ میکند و اجازه نمیدهد هر چرت و پرتی بارش کنند. پوآرو در تأیید سر تکان داد.
با شرحی که خانم لمون از خواهرش داد، به نظرش آمد بیشباهت نیستند.خواهرش به دلیل ازدواج و آب و هوای خاص سنگاپور نرمتر شده، ولی مثل خود او روحیهای مقاوم و سرسخت دارد. پرسید: ــ خواهرتان این شغل را قبول کرد؟ ــ بله. حدود شش ماه پیش اسبابکشی کرد و در پلاک ۲۶ خیابان هیکری ساکن شد. در مجموع کارش را دوست داشت و به نظرش جالب بود. پوآرو گوش کرد. تا اینجا سرگذشت خواهر خانم لمون از هر لحاظ معمولی بود. ــ ولی گفتید اخیرا نگران شده. چرا؟..
کتاب قتل در خوابگاه دانشجویی نوشته آگاتا کریستی با ترجمه مجتبی عبدالله نژاد, توسط انتشارات هرمس به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: زبان و ادبیات ملل، رمان خارجی، داستان های خارجی نوجوان
خانم لمون با لحن مرددی گفت: ــ الآن نصف پرستاران بیمارستانها سیاهپوست هستند. تا جایی که میدانم خیلی هم از پرستاران انگلیسی بهتر و دلسوزترند. بگذریم... در مورد این طرح صحبت کردیم و بالاخره خواهرم راه افتاد. نه من و نه خودش نگران خانم نیکولتیس، صاحب خوابگاه، نبودیم. این خانم اخلاق متغیری داشت. گاهی خیلی مهربان و خوشبرخورد و گاهی هم... چطور بگویم؟ برعکس بود. خیلی هم پخمه و ناخنخشک بود. با وجود این چون خواهرم زن کاری و همهفنحریفی است، احتیاجی به کمک او نداشت. کلاً آدمی نیست که در مقابل بداخلاقی و ادا و اطوار بقیه جا بزند. شخصیت خودش را حفظ میکند و اجازه نمیدهد هر چرت و پرتی بارش کنند. پوآرو در تأیید سر تکان داد.
با شرحی که خانم لمون از خواهرش داد، به نظرش آمد بیشباهت نیستند.خواهرش به دلیل ازدواج و آب و هوای خاص سنگاپور نرمتر شده، ولی مثل خود او روحیهای مقاوم و سرسخت دارد. پرسید: ــ خواهرتان این شغل را قبول کرد؟ ــ بله. حدود شش ماه پیش اسبابکشی کرد و در پلاک ۲۶ خیابان هیکری ساکن شد. در مجموع کارش را دوست داشت و به نظرش جالب بود. پوآرو گوش کرد. تا اینجا سرگذشت خواهر خانم لمون از هر لحاظ معمولی بود. ــ ولی گفتید اخیرا نگران شده. چرا؟..