کتاب فهم قرآن حکیم جلد اول و دوم تفسیر سورههای قرآن بر اساس ترتیب نزول نوشته محمد عابد الجابری با ترجمه محسن آرمین, توسط نشر نی با موضوع دین و فلسفه, الهیات, قرائت قرآن از طریق سیره, روایاتِ اسباب نزول به چاپ رسیده است.
از نظر محمد الجابری قرآن بهمثابه وحی الهی محصول یک فرایند است؛ فرایندی که مراحل و فراز و نشیبهای دعوت محمدی در دورههای مکه و مدینه آن را شکل داده است. درنتیجه، هرگونه فهمی از قرآن باید بر اساس همین واقعیت انجام پذیرد. او در کتاب رهیافتی به قرآن کریم با ارائهی چنین تعریفی از قرآن، روش پیشنهادی خود برای فهم این کتاب را به دست میدهد. به باور او، برای فهم قرآن تنها توجه به روایاتِ اسباب نزول بهمثابه گزارشهای تاریخی از سبب نزول این آیه یا آن سوره کفایت نمیکند، بلکه باید قرآن در متن جریان دعوت نبوی در طول بیستوسه سال با همهی فراز و نشیبها و چالشهایی که دعوت محمدی با آن روبهرو بوده فهم شود. فهم قرآن حکیم در واقع نمونهی عملی کاربستِ این روش در فهم معانی قرآن است. او همهجا به اصلِ معناکردن قرآن «معاصر با خود» و فهم قرآن «معاصر با ما» پایبند است و از میان این دو، بر بخش نخست تأکید ویژه دارد. به این ترتیب، فهم قرآن حکیم یک تجربهی نوین در تفسیر قرآن کریم است که افق جدید را در حوزهی تفسیر به روی قرآنپژوهان میگشاید و آنان را به نگرش به قرآن از منظری متفاوت فرا میخواند که در پرتو آن پارهای از معانی و دقایق ناپیدای قرآن ظاهر و یا دستکم دستیافتنیتر و شفافتر میشوند. او کتاب خود را کاری موفق در «قرائت قرآن از طریق سیره، و قرائت سیره از طریق قرآن» میداند و از آن احساس رضایت میکند. اگر مقصود از «کاری موفق» اولین گام و البته گامی بلند در این مسیر باشد، باید در این احساس با او همراه بود.
کتاب فهم قرآن حکیم جلد اول و دوم تفسیر سورههای قرآن بر اساس ترتیب نزول نوشته محمد عابد الجابری با ترجمه محسن آرمین, توسط نشر نی با موضوع دین و فلسفه, الهیات, قرائت قرآن از طریق سیره, روایاتِ اسباب نزول به چاپ رسیده است.
از نظر محمد الجابری قرآن بهمثابه وحی الهی محصول یک فرایند است؛ فرایندی که مراحل و فراز و نشیبهای دعوت محمدی در دورههای مکه و مدینه آن را شکل داده است. درنتیجه، هرگونه فهمی از قرآن باید بر اساس همین واقعیت انجام پذیرد. او در کتاب رهیافتی به قرآن کریم با ارائهی چنین تعریفی از قرآن، روش پیشنهادی خود برای فهم این کتاب را به دست میدهد. به باور او، برای فهم قرآن تنها توجه به روایاتِ اسباب نزول بهمثابه گزارشهای تاریخی از سبب نزول این آیه یا آن سوره کفایت نمیکند، بلکه باید قرآن در متن جریان دعوت نبوی در طول بیستوسه سال با همهی فراز و نشیبها و چالشهایی که دعوت محمدی با آن روبهرو بوده فهم شود. فهم قرآن حکیم در واقع نمونهی عملی کاربستِ این روش در فهم معانی قرآن است. او همهجا به اصلِ معناکردن قرآن «معاصر با خود» و فهم قرآن «معاصر با ما» پایبند است و از میان این دو، بر بخش نخست تأکید ویژه دارد. به این ترتیب، فهم قرآن حکیم یک تجربهی نوین در تفسیر قرآن کریم است که افق جدید را در حوزهی تفسیر به روی قرآنپژوهان میگشاید و آنان را به نگرش به قرآن از منظری متفاوت فرا میخواند که در پرتو آن پارهای از معانی و دقایق ناپیدای قرآن ظاهر و یا دستکم دستیافتنیتر و شفافتر میشوند. او کتاب خود را کاری موفق در «قرائت قرآن از طریق سیره، و قرائت سیره از طریق قرآن» میداند و از آن احساس رضایت میکند. اگر مقصود از «کاری موفق» اولین گام و البته گامی بلند در این مسیر باشد، باید در این احساس با او همراه بود.