کتاب شهریار نوشته نیکولو ماکیاولی با ترجمه مرتضی ثاقب فر, توسط انتشارات جامی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل علوم سیاسی, تحولات اقتصادی سیاسی, بنیاد قدرت سیاسی میباشد.
زندگی نیکولو ماکیاولی همزمان با گذارفرهنگ و تمدن غرب از عصری کهن به نو گذشت. استادان تاریخ اجتماعی اروپا درباره علت اصلی تحولات زمانهی او با هم اختلاف نظر داشتهاند.
جمعی از ایشان که پیشرفتهای اقتصادی را عامل تحولات سیاسی و مذهبی میدانند برآنند که کشف قارّهی آمریکا به همّت کریستوف کلمب و کشف دماغه امید به همّت «واسکودو گاما» در قرن پانزدهم نظام اقتصادی جهان را دگرگون کرد. پیدا شدن منابع بیکران ثروت و گشوده شدن راههای تازه بازرگانی به سرمایهداری امکان داد تا از آن پس به آهنگی بیسابقه رو به گسترش بگذارد و بر نیروهای مخالف خود که از همه آنها مهمتر فئودالیسم بود چیره شود و این تحوّل به زودی مایهی ناتوانی سازمانها و نهادهای سیاسی پاسدار منافع فرمانروایان دیرین گشت. نتیجهی همهی این دگرگونیها پیدایی دو جنبش بزرگ رنسانس (نوزایی) و رفورم (اصلاح) بود که زندگی معنوی اروپاییان را جهتی تازه بخشید و ذهنشان را از بندهای تقلید و تعصب رهاند.
ولی گروهی دیگر از محققان اروپایی بر عکس عقیده دارند که این رنسانس و رفوم بود که سبب تحولات اقتصادی سیاسی شد، بدینسان که رنسانس با تشویق اروپاییان به بازگشت به منابع ذوقی و عقلی تمدن مغرب زمین در روزگاران عتیق بهویژه هنر یونانی و اندیشههای آزادیخواهان رومی، توانایی تحقیق و اجتهاد را در ایشان افزون کرد و این امر بهتدریج از قدرت کلیسا کاست.......
کتاب شهریار نوشته نیکولو ماکیاولی با ترجمه مرتضی ثاقب فر, توسط انتشارات جامی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل علوم سیاسی, تحولات اقتصادی سیاسی, بنیاد قدرت سیاسی میباشد.
زندگی نیکولو ماکیاولی همزمان با گذارفرهنگ و تمدن غرب از عصری کهن به نو گذشت. استادان تاریخ اجتماعی اروپا درباره علت اصلی تحولات زمانهی او با هم اختلاف نظر داشتهاند.
جمعی از ایشان که پیشرفتهای اقتصادی را عامل تحولات سیاسی و مذهبی میدانند برآنند که کشف قارّهی آمریکا به همّت کریستوف کلمب و کشف دماغه امید به همّت «واسکودو گاما» در قرن پانزدهم نظام اقتصادی جهان را دگرگون کرد. پیدا شدن منابع بیکران ثروت و گشوده شدن راههای تازه بازرگانی به سرمایهداری امکان داد تا از آن پس به آهنگی بیسابقه رو به گسترش بگذارد و بر نیروهای مخالف خود که از همه آنها مهمتر فئودالیسم بود چیره شود و این تحوّل به زودی مایهی ناتوانی سازمانها و نهادهای سیاسی پاسدار منافع فرمانروایان دیرین گشت. نتیجهی همهی این دگرگونیها پیدایی دو جنبش بزرگ رنسانس (نوزایی) و رفورم (اصلاح) بود که زندگی معنوی اروپاییان را جهتی تازه بخشید و ذهنشان را از بندهای تقلید و تعصب رهاند.
ولی گروهی دیگر از محققان اروپایی بر عکس عقیده دارند که این رنسانس و رفوم بود که سبب تحولات اقتصادی سیاسی شد، بدینسان که رنسانس با تشویق اروپاییان به بازگشت به منابع ذوقی و عقلی تمدن مغرب زمین در روزگاران عتیق بهویژه هنر یونانی و اندیشههای آزادیخواهان رومی، توانایی تحقیق و اجتهاد را در ایشان افزون کرد و این امر بهتدریج از قدرت کلیسا کاست.......