کتاب سیزده نوشته علی میرصادقی توسط انتشارات بارسا با موضوع ادبیات، رمان، داستانهای روانشناسی به چاپ رسیده است.
در کتاب سیزده از زبان نوجوانی صحبت میشود که اتفاقات روزمرهاش را بازگو میکند. همهچیز از زمانی آغاز میشود که او مجبور میشود برای دیدن استاد کاراتهاش به دفتر او برود. استادش شروع به صحبت میکند و از او میخواهد که باورهایش را تغییر دهد. اما آیا کسی میتواند بگوید باور چیست؟ با خواندن داستان سیزده و همراه شدن در این سفر میتوانید به پاسخ این پرسش برسید.
نویسنده کتاب درباره کتابش می نویسد: وقتی از من خواستند که خلاصهای راجع به داستان سیزده برای پشت جلد بنویسم، ساعتها فکر کردم؛ اما نشد. چون اصلا سیزده یک کتاب نیست. یک داستان نیست. یک سفر است که هرکس میتواند به شیوه خودش آن را به پایان برساند. «من در این کتاب کنار شما هستم، شما را جذب آن میکنم اما وقتی به خودتان میآیید، میبینید که دیگر کنارتان نیستم و آنگاه شما وارد زندگی جدیدتان میشوید.»
بخشی از متن کتاب
ساعتهای قبل خواب را خیلی دوست دارم. تنها زمانی است که آزادم؛ آزادی به وسعت یک تخت و چند متر جلوتر تا دم در اتاقم. هر چند که میفهمم در اتاقم آنقدر شل نیست که خودش بعضی وقتها باز شود یا آنقدر هوشمند نیست که خودش بسته شود!! من هم مثل خیلیهای دیگر در زندانم چک میشوم، برای همین مجبور هستم زانوهایم را موقع خواب به حالت قائم دربیاورم تا لحاف روی آنها بشود سنگرگاه موبایلم. صفحهی بازیگرای سینمای این وری و اون وری، مدلهای اون وری و چرندیات یه سری ادمین خل و چل و استاتوسهای دوستهای دیوانهام را بالا و پایین میکنم. من هم صفحه دارم اما بدون هیچ پستی. پدرم تازگیها توی اینستا میچرخد و بامزه این که به من میگوید "با این سنت خجالت نمیکشی همش توی موبایلتی؟" عکس پروفایلم، جانی دپ است. اینطوری فقط پدر جانی دپ نگران میشود که بچهاش صفحه دارد، آن هم با دوازده فالور اَمین و مَحرم که معلوم نیست چی منو فالو میکنن؟!
کتاب سیزده نوشته علی میرصادقی توسط انتشارات بارسا با موضوع ادبیات، رمان، داستانهای روانشناسی به چاپ رسیده است.
در کتاب سیزده از زبان نوجوانی صحبت میشود که اتفاقات روزمرهاش را بازگو میکند. همهچیز از زمانی آغاز میشود که او مجبور میشود برای دیدن استاد کاراتهاش به دفتر او برود. استادش شروع به صحبت میکند و از او میخواهد که باورهایش را تغییر دهد. اما آیا کسی میتواند بگوید باور چیست؟ با خواندن داستان سیزده و همراه شدن در این سفر میتوانید به پاسخ این پرسش برسید.
نویسنده کتاب درباره کتابش می نویسد: وقتی از من خواستند که خلاصهای راجع به داستان سیزده برای پشت جلد بنویسم، ساعتها فکر کردم؛ اما نشد. چون اصلا سیزده یک کتاب نیست. یک داستان نیست. یک سفر است که هرکس میتواند به شیوه خودش آن را به پایان برساند. «من در این کتاب کنار شما هستم، شما را جذب آن میکنم اما وقتی به خودتان میآیید، میبینید که دیگر کنارتان نیستم و آنگاه شما وارد زندگی جدیدتان میشوید.»
بخشی از متن کتاب
ساعتهای قبل خواب را خیلی دوست دارم. تنها زمانی است که آزادم؛ آزادی به وسعت یک تخت و چند متر جلوتر تا دم در اتاقم. هر چند که میفهمم در اتاقم آنقدر شل نیست که خودش بعضی وقتها باز شود یا آنقدر هوشمند نیست که خودش بسته شود!! من هم مثل خیلیهای دیگر در زندانم چک میشوم، برای همین مجبور هستم زانوهایم را موقع خواب به حالت قائم دربیاورم تا لحاف روی آنها بشود سنگرگاه موبایلم. صفحهی بازیگرای سینمای این وری و اون وری، مدلهای اون وری و چرندیات یه سری ادمین خل و چل و استاتوسهای دوستهای دیوانهام را بالا و پایین میکنم. من هم صفحه دارم اما بدون هیچ پستی. پدرم تازگیها توی اینستا میچرخد و بامزه این که به من میگوید "با این سنت خجالت نمیکشی همش توی موبایلتی؟" عکس پروفایلم، جانی دپ است. اینطوری فقط پدر جانی دپ نگران میشود که بچهاش صفحه دارد، آن هم با دوازده فالور اَمین و مَحرم که معلوم نیست چی منو فالو میکنن؟!