کتاب سردسته ها

کتاب سردسته ها نوشته ماریو وارگارس یوسا ترجمه آرش سرکوهی توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی

بخشی از متن کتاب

 از آن درس خوان ها بود. (اما با تملق میانه ای نداشت) در هفتۀ اول پنجم شد، اما بعد همیشه اول می شد تا آن اتفاق افتاد. بعد شروع کرد به گند زدن و نمرۀ بد گرفتن. برادر لئونیکو می گفت چهارده اینکای نامدار و او نام شان را پشت هم ردیف می کرد، ده فرمان، سه قطعه از سرود مذهبی ماریست، شعر «پرچم من» سرودۀ لوپز آلبوخار یک نفس همه را می گفت. لالو گفت: این سلار عجب بچۀ زرنگیه و برادر، حافظۀ عالی ای هم داره، و خطاب به ما: شما شیطون ها هم بهتره از اون یاد بگیرید.  در آن سال آن ها هم چنان شلوار کوتاه می پوشیدند و ما هنوز سیگاری نشده بودیم. آن ها ساکر را به همۀ بازی ها ترجیح می دادند و ما موج سواری یاد می گرفتیم و شیرجه از دایو بلند کلوپ تراس ها. و آن ها شیطان بودند، با گونه های نرم و کنجکاو و بسیار چابک و خوش اشتها. در همان سالی که سلار در آکادمی شامپانیات ثبت نام کرد. 

 برادر لئونیکو، راست است که قرار است یک شاگرد جدید بیاید؟ در کلاس سوم آ، نه برادر؟ برادر لئونیکو موهایی را که روی پیشانی اش ریخته بود کنار زد: بله، حالا بهتر است سکوت را رعایت کنید. یک روز صبح در ساعت بازرسی، درحالی که دست پدرش را گرفته بود، آمد و برادر لئونیکو او را برد سر صف، چون قدش حتی از روخاس هم کوتاه تر بود، و بعد او را ته کلاس سر یک میز خالی نزدیک ما نشاند. اسمت چیه جوان؟ سلار. و اسم تو؟ چوتو. و تو؟ چینگلو. و تو؟ مانی. و تو. لالو. ساکن میافلورس؟ بله، از یک ماه پیش، قبلا در سنت آنتونیو زندگی می کردم ولی حالا خانه مان در ماریسکا کاستیاست، نزدیک سینما کلینا. 

مباحث کتاب سردسته ها

  1. مقدمه
  2. سردسته ها
  3. کرجی
  4. برادر کوچک
  5. یکشنبه
  6. ملاقاتی
  7. پدر بزرگ

  • روش های ارسال
  •    پیک تهران
  •    پیک سریع تهران
  •    پست پیشتاز
  •    تیباکس
  •    ویژه
  • موجود در انبار
98,000
٪12
86,240 تومان
توضیحات

کتاب سردسته ها نوشته ماریو وارگارس یوسا ترجمه آرش سرکوهی توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی

بخشی از متن کتاب

 از آن درس خوان ها بود. (اما با تملق میانه ای نداشت) در هفتۀ اول پنجم شد، اما بعد همیشه اول می شد تا آن اتفاق افتاد. بعد شروع کرد به گند زدن و نمرۀ بد گرفتن. برادر لئونیکو می گفت چهارده اینکای نامدار و او نام شان را پشت هم ردیف می کرد، ده فرمان، سه قطعه از سرود مذهبی ماریست، شعر «پرچم من» سرودۀ لوپز آلبوخار یک نفس همه را می گفت. لالو گفت: این سلار عجب بچۀ زرنگیه و برادر، حافظۀ عالی ای هم داره، و خطاب به ما: شما شیطون ها هم بهتره از اون یاد بگیرید.  در آن سال آن ها هم چنان شلوار کوتاه می پوشیدند و ما هنوز سیگاری نشده بودیم. آن ها ساکر را به همۀ بازی ها ترجیح می دادند و ما موج سواری یاد می گرفتیم و شیرجه از دایو بلند کلوپ تراس ها. و آن ها شیطان بودند، با گونه های نرم و کنجکاو و بسیار چابک و خوش اشتها. در همان سالی که سلار در آکادمی شامپانیات ثبت نام کرد. 

 برادر لئونیکو، راست است که قرار است یک شاگرد جدید بیاید؟ در کلاس سوم آ، نه برادر؟ برادر لئونیکو موهایی را که روی پیشانی اش ریخته بود کنار زد: بله، حالا بهتر است سکوت را رعایت کنید. یک روز صبح در ساعت بازرسی، درحالی که دست پدرش را گرفته بود، آمد و برادر لئونیکو او را برد سر صف، چون قدش حتی از روخاس هم کوتاه تر بود، و بعد او را ته کلاس سر یک میز خالی نزدیک ما نشاند. اسمت چیه جوان؟ سلار. و اسم تو؟ چوتو. و تو؟ چینگلو. و تو؟ مانی. و تو. لالو. ساکن میافلورس؟ بله، از یک ماه پیش، قبلا در سنت آنتونیو زندگی می کردم ولی حالا خانه مان در ماریسکا کاستیاست، نزدیک سینما کلینا. 

مباحث کتاب سردسته ها

  1. مقدمه
  2. سردسته ها
  3. کرجی
  4. برادر کوچک
  5. یکشنبه
  6. ملاقاتی
  7. پدر بزرگ

مشخصات
  • ناشر
    چشمه
  • نویسنده
    ماریو وارگارس یوسا
  • مترجم
    آرش سرکوهی
  • قطع کتاب
    رقعی
  • نوع جلد
    شومیز
  • سال چاپ
    1400
  • نوبت چاپ
    ششم
  • تعداد صفحات
    115
نظرات کاربران
    هیچ دیدگاهی برای این محصول ثبت نشده است!
برگشت به بالا
0216640800© کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه آژانس کتاب است.02166408000 طراحی سایت و سئو : توسط نونگار پردازش