کتاب زندگی دومت زمانی آغاز می شود که می فهمی یک زندگی بیشتر نداری

کتاب رمان زندگی دومت زمانی آغاز می شود که می فهمی یک زندگی بیشتر نداری نوشته رافائل ژیوردانو با ترجمه زیور ایزدپناه, توسط نشر کتاب پارسه به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات ملل، رمان خارجی، داستان های خارجی, ادبیات داستانی

زندگی دومت زمانی آغاز می شود که می فهمی یک زندگی بیشتر نداری

در تمام مدتی که داشتیم بالا می‌رفتیم، هرچند که بالن تقریباً بدون تکان و حرکت ناگهانی بود، اما دست کلود را رها نکردم. سرانجام از اینکه می‌دیدم کمتر از آنچه که خیال می‌کردم سرم گیج می‌رود متعجب شدم. احساس می‌کردم توی دلم خالی شده است. دهانم خشک شده بود و دستانم می‌لرزید، اما من آن‌جا بودم و همه چیز تحت کنترلم بود.تجربۀ فوق‌العاده‌ای بود و دیدن مناظر از آن بالا نفس آدم را بند می‌آورد. آن‌قدر زیبا بود که اشک در چشمانم جمع شد. آن بالا، تازه فهمیدم دارم چه‌کار می‌کنم. می‌توانستم تا صدوپنجاه متری زمین بالا بروم. می‌توانستم ترس‌هایم را زیر پا بگذارم! یک جور احساس غرور شادی‌بخشی وجودم را فراگرفت و لبخندی کنترل نشدنی گوشۀ لب‌هایم نقش بست.
همان لحظه کلود در گوشم گفت: لنگر بنداز کامی، لنگر بنداز...
وقتی دید متوجه منظورش نمی‌شوم برایم اصل لنگراندازی مثبت را توضیح داد؛ تکنیکی بود که با استفاده از آن هرگاه می‌خواستیم حالت جسمی یا روحی خود در لحظه‌ای شاد را دوباره تجربه کنیم، آن‌لحظه را به یاد می‌آوردیم. ابتدا باید لنگر مربوط به لحظۀ باشکوهی از زندگی‌ام را تعیین می‌کردم. سپس یک واژه، تصویر و یا حرکتی را برای آن لحظۀ خوش و پر از آرامش در نظر می‌گرفتم. آن روز، در آن بالن تصمیم گرفتم انگشت کوچک دست چپم را محکم فشار بدهم.

  • روش های ارسال
  •    پیک تهران
  •    پیک سریع تهران
  •    پست پیشتاز
  •    تیباکس
  •    ویژه
  • موجود در انبار
160,000
٪10
144,000 تومان
توضیحات

کتاب رمان زندگی دومت زمانی آغاز می شود که می فهمی یک زندگی بیشتر نداری نوشته رافائل ژیوردانو با ترجمه زیور ایزدپناه, توسط نشر کتاب پارسه به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات ملل، رمان خارجی، داستان های خارجی, ادبیات داستانی

زندگی دومت زمانی آغاز می شود که می فهمی یک زندگی بیشتر نداری

در تمام مدتی که داشتیم بالا می‌رفتیم، هرچند که بالن تقریباً بدون تکان و حرکت ناگهانی بود، اما دست کلود را رها نکردم. سرانجام از اینکه می‌دیدم کمتر از آنچه که خیال می‌کردم سرم گیج می‌رود متعجب شدم. احساس می‌کردم توی دلم خالی شده است. دهانم خشک شده بود و دستانم می‌لرزید، اما من آن‌جا بودم و همه چیز تحت کنترلم بود.تجربۀ فوق‌العاده‌ای بود و دیدن مناظر از آن بالا نفس آدم را بند می‌آورد. آن‌قدر زیبا بود که اشک در چشمانم جمع شد. آن بالا، تازه فهمیدم دارم چه‌کار می‌کنم. می‌توانستم تا صدوپنجاه متری زمین بالا بروم. می‌توانستم ترس‌هایم را زیر پا بگذارم! یک جور احساس غرور شادی‌بخشی وجودم را فراگرفت و لبخندی کنترل نشدنی گوشۀ لب‌هایم نقش بست.
همان لحظه کلود در گوشم گفت: لنگر بنداز کامی، لنگر بنداز...
وقتی دید متوجه منظورش نمی‌شوم برایم اصل لنگراندازی مثبت را توضیح داد؛ تکنیکی بود که با استفاده از آن هرگاه می‌خواستیم حالت جسمی یا روحی خود در لحظه‌ای شاد را دوباره تجربه کنیم، آن‌لحظه را به یاد می‌آوردیم. ابتدا باید لنگر مربوط به لحظۀ باشکوهی از زندگی‌ام را تعیین می‌کردم. سپس یک واژه، تصویر و یا حرکتی را برای آن لحظۀ خوش و پر از آرامش در نظر می‌گرفتم. آن روز، در آن بالن تصمیم گرفتم انگشت کوچک دست چپم را محکم فشار بدهم.

مشخصات
  • ناشر
    نشر کتاب پارسه
  • نویسنده
    رافائل ژیوردانو
  • مترجم
    زیور ایزدپناه
  • قطع کتاب
    رقعی
  • نوع جلد
    شومیز
  • سال چاپ
    1400
  • نوبت چاپ
    بیست وچهارم
  • تعداد صفحات
    248
نظرات کاربران
    هیچ دیدگاهی برای این محصول ثبت نشده است!
برگشت به بالا
0216640800© کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه آژانس کتاب است.02166408000 طراحی سایت و سئو : توسط نونگار پردازش