اگر او نمیتواند او را داشته باشد، هیچکس دیگری هم نمیتواند.
کید میچل شیفته کسی است که از او متنفر است.
استیسی رودز، ماری در پوست فرشته، همه آن چیزی است که او نمیتواند فراموش کند – دختری که قلبش را شکست و او را عمیقاً به تاریکی دنیای زیرین کشاند.
او سالها او را زیر نظر داشت. هر کسی را که به او نزدیک میشد، میکشت. اما اکنون، با فرصتی کوتاه از آزادی از زندگیای که در آن گرفتار است، به خانه بازگشته و مصمم است که دوباره او را تصاحب کند، و هر قانونی را که برای خود وضع کرده بود، زیر پا بگذارد.
حتی نفرت او هم نمیتواند کشش بین آنها را متوقف کند.
اما او هرگز استیسی را نخواهد بخشید... آیا می تواند؟