کتاب راهنمایی و مشاوره گروهی رشته علوم تربیتی و روانشناسی نوشته فریبا تابع بردبار، رویا بذرافکن توسط انتشارات دانشگاه پیام نور به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: روانشناسی، علوم تربیتی، مشاوره
انسان موجودی ذاتا اجتماعی است و زیستن او با مفهوم ارتباط شکل می گیرد، تا جایی که نوزاد انسان به تنهایی حتی قادر به برآوردن نیازهای جسمانی خویشتن نیست. گروه های انسانی در طول تاریخ بشر به رشد و بالندگی انسان ها کمک کرده اند. در دوره های اولیه، انسان ها برای ادامه حیات و مقابله با طبیعت نامساعد به گروه ها نیازمند بودند. فورسایت در ابتدای کتاب ارزشمند خود "پویایی گروه" می نویسد: رابینسون کروزو قهرمان داستان کلاسیک دانیل دفو، به سوگواری سرنوشت خود می پردازد. جزیره ای که در آن افتاده است از آب و هوای مناسب، غذای کافی و جانوران بی آزار برخوردار است.
او دانه برای بارآوردن محصول، ابزار برای کار، سلاح برای حفاظت از خود و لباس برای پوشش دارد؛ اما از آنجا که دیگر عضو هیچ گروه انسانی نیست، برخلاف تمام این امکانات رفاهی، احساس می کند که سرنوشت با او جفا کرده است: "بدون هیچ امیدی به رهایی، در جزیره ای متروک و وحشتناک افتاده ام، تنها و بریده از همه جهان، به روز سیاه نشسته ام، فردی تنها، مفک از نوع بشر و مطرود از جامعه انسانی ام. کسی نیست که با او سخن بگویم یا به نجاتم بیاید."
کتاب راهنمایی و مشاوره گروهی رشته علوم تربیتی و روانشناسی نوشته فریبا تابع بردبار، رویا بذرافکن توسط انتشارات دانشگاه پیام نور به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: روانشناسی، علوم تربیتی، مشاوره
انسان موجودی ذاتا اجتماعی است و زیستن او با مفهوم ارتباط شکل می گیرد، تا جایی که نوزاد انسان به تنهایی حتی قادر به برآوردن نیازهای جسمانی خویشتن نیست. گروه های انسانی در طول تاریخ بشر به رشد و بالندگی انسان ها کمک کرده اند. در دوره های اولیه، انسان ها برای ادامه حیات و مقابله با طبیعت نامساعد به گروه ها نیازمند بودند. فورسایت در ابتدای کتاب ارزشمند خود "پویایی گروه" می نویسد: رابینسون کروزو قهرمان داستان کلاسیک دانیل دفو، به سوگواری سرنوشت خود می پردازد. جزیره ای که در آن افتاده است از آب و هوای مناسب، غذای کافی و جانوران بی آزار برخوردار است.
او دانه برای بارآوردن محصول، ابزار برای کار، سلاح برای حفاظت از خود و لباس برای پوشش دارد؛ اما از آنجا که دیگر عضو هیچ گروه انسانی نیست، برخلاف تمام این امکانات رفاهی، احساس می کند که سرنوشت با او جفا کرده است: "بدون هیچ امیدی به رهایی، در جزیره ای متروک و وحشتناک افتاده ام، تنها و بریده از همه جهان، به روز سیاه نشسته ام، فردی تنها، مفک از نوع بشر و مطرود از جامعه انسانی ام. کسی نیست که با او سخن بگویم یا به نجاتم بیاید."