کتاب معجزه نوشته راندا برن با ترجمه نفیسه معتکف توسط انتشارات لیوسا به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: روانشناسی, روانشناسی عمومی,تفکر نوین,مبتنی بر باور شبه علمی قانون جذب
این کتاب بر اساس فیلمی به همین نام نوشته شدهاست؛ و مبتنی بر باور شبه علمی قانون جذب است و مدعی ست که افکار میتواند مستقیما دنیای خارج را تغییر دهد.این کتاب به 44 زبان ترجمه شده و 21 میلیون کپی آن فروش رفته است.آگاهی از راز روزگار مرا کاملاً دگرگون کرد. پدرم مردی بسیار منفی گرا بود که اعتقاد داشت کسانی که پول دارند بقیه را چاپیدهاند، یا هر کسی که پول دارد حتماً به طریقی سر دیگران کلاه گذاشته است. در نتیجه من هم با همان عقاید بزرگ شدم. خیال میکردم که آره …«اگر پول داشته باشی، آدم بدی هستی» یا «فقط آدمهای بد جنس پولدار میشوند » یا «پول که علف هرز نیست همینطوری سبز شود» یا «خیال میکنی من کی هستم؟ ثروتمندترین مرد دنیا؟ راکفلر؟» این آخری یکی از جملات مورد علاقهی پدرم بود که مرتباً آنرا به کار میبرد. بنابراین من با این طرز تفکر بزرگ شدم که زندگی واقعاً مشکل است. درست پس از دیدار با کلمنت استون بود که یکدفعه تمام افکارم تغییر کرد و در پی آن زندگیام دگرگون شد.وقتی با او کار میکردم، روزی به من گفت: «خیلی خوب. میخواهم همین الان هدفی برای خودت تعیین کنی. یک هدف خیلی بزرگ که دستیابی به آن عقل را از کله ات بپراند. و بدان که تنها به دلیل آنچه من به تو یاد دادم، توانستی به این هدف بزرگ برسی.»در آن موقع درآمد من سالی هشت هزار دلار بود. بنابراین با خودم گفتم: «خیلی خوب، من میخواهم سالی صد هزار دلار درآمد داشته باشم.» حالا از کجا؟ نمیدانستم. واقعاً نمیدانستم که چطور میتوانم موفق شوم. در آن موقع هیچ طرحی هم برایش نداشتم و اصلاً حتی تصورش را هم نمیکردم که یک روزی بتوانم این قدر پول در بیاورم. اما با خودم گفتم: «من میخواهم این را به همه اعلام کنم، که من این را باور دارم ، من طوری رفتار خواهم کرد که انگار این فکر واقعیت دارد.» و همین کار را هم کردم.
کتاب معجزه نوشته راندا برن با ترجمه نفیسه معتکف توسط انتشارات لیوسا به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: روانشناسی, روانشناسی عمومی,تفکر نوین,مبتنی بر باور شبه علمی قانون جذب
این کتاب بر اساس فیلمی به همین نام نوشته شدهاست؛ و مبتنی بر باور شبه علمی قانون جذب است و مدعی ست که افکار میتواند مستقیما دنیای خارج را تغییر دهد.این کتاب به 44 زبان ترجمه شده و 21 میلیون کپی آن فروش رفته است.آگاهی از راز روزگار مرا کاملاً دگرگون کرد. پدرم مردی بسیار منفی گرا بود که اعتقاد داشت کسانی که پول دارند بقیه را چاپیدهاند، یا هر کسی که پول دارد حتماً به طریقی سر دیگران کلاه گذاشته است. در نتیجه من هم با همان عقاید بزرگ شدم. خیال میکردم که آره …«اگر پول داشته باشی، آدم بدی هستی» یا «فقط آدمهای بد جنس پولدار میشوند » یا «پول که علف هرز نیست همینطوری سبز شود» یا «خیال میکنی من کی هستم؟ ثروتمندترین مرد دنیا؟ راکفلر؟» این آخری یکی از جملات مورد علاقهی پدرم بود که مرتباً آنرا به کار میبرد. بنابراین من با این طرز تفکر بزرگ شدم که زندگی واقعاً مشکل است. درست پس از دیدار با کلمنت استون بود که یکدفعه تمام افکارم تغییر کرد و در پی آن زندگیام دگرگون شد.وقتی با او کار میکردم، روزی به من گفت: «خیلی خوب. میخواهم همین الان هدفی برای خودت تعیین کنی. یک هدف خیلی بزرگ که دستیابی به آن عقل را از کله ات بپراند. و بدان که تنها به دلیل آنچه من به تو یاد دادم، توانستی به این هدف بزرگ برسی.»در آن موقع درآمد من سالی هشت هزار دلار بود. بنابراین با خودم گفتم: «خیلی خوب، من میخواهم سالی صد هزار دلار درآمد داشته باشم.» حالا از کجا؟ نمیدانستم. واقعاً نمیدانستم که چطور میتوانم موفق شوم. در آن موقع هیچ طرحی هم برایش نداشتم و اصلاً حتی تصورش را هم نمیکردم که یک روزی بتوانم این قدر پول در بیاورم. اما با خودم گفتم: «من میخواهم این را به همه اعلام کنم، که من این را باور دارم ، من طوری رفتار خواهم کرد که انگار این فکر واقعیت دارد.» و همین کار را هم کردم.